گروه فرهنگ وهنر
سربرست گروه: فرامرز بایور
اواز: خاطره بروانه
نوازنده سنتور: فرامرز بایور
تار: فرهاد ارزنگی
ویلون: رحمت الله بدیعی
فلوت: عماد رام
تنبک: ابرلو
دستگاه: مایه ابوعطا
تصنیف: علی اکبر شیدا
غزل: هاتف اصفهانی
سربرست گروه: فرامرز بایور
اواز: خاطره بروانه
نوازنده سنتور: فرامرز بایور
تار: فرهاد ارزنگی
ویلون: رحمت الله بدیعی
فلوت: عماد رام
تنبک: ابرلو
دستگاه: مایه ابوعطا
تصنیف: علی اکبر شیدا
غزل: هاتف اصفهانی
اواز: غزال
ترانه سرا:صارمی
اهنگ: ایرانپور
تنظیم: مجید وفادار
ای گل گلشن زیبایی وه چه فریبایی
برده ای از من شیدایی صبر و شکببایی
وه که تو در خم هر مویی بسکه دلی داری
بر سر هر ره و هر کویی خسته دلی داری
ای امید جانم زدلم آگاهی
کن تو شادم ای جان به نگاهی، گاهی
ای بنفشه مویم غم دل کی دارم
تا تویی بهارم چه غم از دی دارم
بهار من بهشت جانپرور من بیا بیا مرو مرو از بر من
بلبل شیرین سخنم تازه بهار چمنم
فارغم از غم دور هستی چو با تو بنشینم
پیشه ی من بود می پرستی عشق تو آیینم
ای قرار دل بیقرارم کجایی ای یارم
صبح امیدم ای غمگسارم شمع شب تارم
بی تو جانا شده جاری بخدا یارم
اشک حسرت زدو دیده همه شب بارم
ای بهشتم ای بهارم گل گلزارم
غیر عشق تو به عالم چه گنه دارم
بلبل شیرین سخنم تازه بهار چمنم
برنامه ای از گروه فرهنگ وهنر سابق
به یاد پریوش ستوده
اواز: پریوش ستوده
کلام: لعبت والا
اهنگ بیات اصفهان : محمد حیدری
غزل اواز
رفته ای اما هنوزم خانه ی دل جای توست
گنج پندار منی ویرانه ای ماوای توست
وعده ی دیروز امروزت فریبا بود باز
چشم بی امید من بر وعده ی فردای تو
ناله ی صحرای دردم جام دردم ساقیا
این شکسته ساغر از می تهی مینای توست
همچون شبنم جان سپردن پیش چشمت زندگیست
چشمه ی خورشید من سیمای صبح اسای توست
من نه چون زاهد مستوری کنم فاش گویم
در سر شوریده ام سودای توست
راز مهر بی سرانجامم نهفتن کی توان
لب خموش افتاده ام اما دلم گویای توست
کلام ترانه
نیمه شب ها با دعا نالم به درگاه خدا
تا مگر بار دگر بینم تو را ای اشنا
تا نگاهی بر تو گویم راز غم ها
گویمت تا رفته ای تنها شدم تنها شدم
با خیالت همدم پیمانه ها صهبا شدم
در غمت رسوا شدم رسوا چو لیلا
با دیگران پیمان چو بستی
جام امیدم را شکستی
خانه غمم در دل نشاندی
با گلرخان بی ما نشستی
اشک چو باران از دیده بارم
طاقت ندارم ای خدا
خواهی مرا افسون کنی
همپایه مجنون کنی
با ناله های نیمه شب
خدا ی دل رسد به دادم
چون نام او ارم به لب
بلای دل رود زیادم
اه عاقبت رامت کنم
دلبسته ی نامت کنم
از جام نوشین وفا
کامت دهم خامت کنم
چو سایه ای به کوی تو
هستم به جستجوی تو
در ارزوی تو شادم به گفتگوی تو
تا در غمت تنها نیفتادم بیا
تا جز تو دنیا رفته از یادم بیا
ترسم نیایی غم بیاید
شادی رود ماتم بیاید
پیر از می مستی شود
دانی فلک بسته به دارت
تیر ستم ترسم ببارد
بیگانه با هستی شوم
گویی که ان دیوانه تو
ان قصه وافسانه ها
ساقی چه شد پیمانه ها
ان نغمه ی مستانه ها
روحش شاد وروانش همواره گرامی باد
رضوی سروستانی از سن ۲۰ سالگی یادگیری موسیقی را در شیراز نزد استاد مشیر معظم افشار آغاز کرد. صدای او برای نخستین بار در سال ۱۳۳۷ از رادیو شیراز پخش شد.
رضوی سروستانی در سال ۱۳۳۶ برای تکمیل آموختههای خود به تهران رفت و از محضر استادان بزرگی چون مرتضی محجوبی، احمد عبادی، رضا فروتن، سلیمان امیرقاسمی، علی اکبر شهنازی، اصغر بهاری و نورعلی خان برومند بهرههای فراوان برد. برابر گفتههای برخی از اهالی موسیقی او به همراه اکبر گلپایگانی بیش از همه از محضر نورعلیخان برومند بهره بردند که برخی از درسهای مرحوم برومند با آقای سروستانی هم اکنون انتشار عمومی پیدا کرده است.
رضوی سروستانی برای گسترش و شناساندن موسیقی اصیل ایرانی و شیوه صحیح آواز از سال ۱۳۵۲ با همکاری گروههای موسیقی شیدا، سماعی، درویش، مولوی، کنسرتهایی را با بزرگانی چون استاد فرامرز پایور ، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان برگزار کرد. برخی از تصنیفهای قدیمی موسیقی ایرانی، از جمله تصانیف عارف و شیدا و صدای رضوی سروستانی با اجرای گروه پایور و گروهی به سرپرستی رضا شفیعیان از جمله شناختهشدهترین کارهای او به شمار میروند که از جمله آنها تصنیف «بیا تازه نگار من» و سلسله موی دوست هست.
در آبان ماه ۱۳۵۵ دکترای افتخاری موسیقی توسط پادشاه بلژیک به ایشان اعطا شد.
پس از انقلاب او همکاری با گروه موسیقی به سرپرستی و آهنگسازی محمدجلیل عندلیبی را آغاز کرد که حاصل آن کنسرت بنمای رخ بود،این کنسرت بعدها با صدای شهرام ناظری در آلبومی با همین نام انتشار عمومی پیدا کرد.
از جمله تصنیفهای معروفی که او در دستگاه سهگاه خواند، تصنیف معروف "در به سماع آمده است" ساخته مهدی آذر سینا با شعری از حسین منزوی که شهرت خوبی برایش به ارمغان آورد.
رضوی سروستانی نزدیک به سالهای ابتدای انقلاب، تا پایان دهه شصت را در شیراز به تربیت شاگرد سرگرم بود، بعد از آن به تهران آمد و ضمن تدریس آواز به شاگردانش ، در برخی از مجامع هنری از جمله مرکز موسیقی ورازت ارشاد به عنوان مشاور و کارشناس امور آو.از و داور چند جشنواره به خدمت هنری پرداخت.
سال هفتاد و هشت و همزمان با شکل گیری خانه موسیقی رضوی نیز به عنوان عضو هیئت موسس و عضو هیئت مدیره دوره اول از سوی اهالی موسیقی انتخاب شد.
او در مدت بیش از چهل سال عمر هنری خود علاوه بر تربیت شاگردان زیاد، دهها تصنیف از خود به جای گذاشت. از آثار منتشر شده ایشان میتوان به «رنگ فرح» (موسسه ماهور) و «سروستان» (انتشارات سروش) و نوای غربت به آهنگسازی ملیحه سعیدی، اشاره کرد. رضوی علاوه بر تدریس آواز در منزل خود در برخی از مکانهای فرهنگی از جمله فرهنگسرای سرو هم به تدریس ردیف آوازی پرداخت.
صدیق تعریف و علیرضا قربانی، حسین علیشاپور و پوریا اخواص از جمله شناخته شدهترین شاگردان او به شمار میروند،اگر چه برخی از اهالی موسیقی از جمله سید ابوالحسن مختاباد هم برای دورهای کوتاه نزد او آموزش آواز دیدند و محضر او را درک کردند.
علیرضا وکیلی منش، مهدی کلاهدوز، علی مرادی هم از جمله کسانیاند که نزد رضوی سروستانی آموزش آواز دیدند.
رضوی سروستانی 8 اردیبهشت 1379 درگذشت.در بزرگداشت او مراسمی در تالار وحدت برگزار شد که محمد رضا شجریان که همراه با او از محضر نورعلی خان برومند درس میگرفت، درباره اش سخن گفت و برایش آواز خواند.
ده سال بعد از درگذشت او ردیف آوازی به روایت او و تار داریوش طلایی از سوی موسسه فرهنگیو هنری مشکات در 13 سیدی به بازار موسیقی عرضه شد.
محمد رضا شجریان
قطعه اول در مایه دشتی
همنواز اواز: رحمت الله بدیعی/اسماعیل تهرانی
کلام: پیر پارس
همنوازان گروه: اسماعیل تهرانی: سنتور/رحمت الله بدیعی: کمانچه/مهربانو توفیق: سه تار/کمال سامع: نی/ هوشنگ ظریف: تار/به اهتمام کامبیز روشن روان
اجرای قطعه قفس از ابوالحسن خان صبا توسط گروه
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که اين بازی توان کرد
شب تنهاييم در قصد جان بود
خيالش لطفهای بیکران کرد
چرا چون لاله خونين دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
که را گويم که با اين درد جان سوز
طبيبم قصد جان ناتوان کرد
بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گريه و بربط فغان کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتياقم قصد جان کرد
ميان مهربانان کی توان گفت
که يار ما چنين گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تير چشم آن ابروکمان کرد
اجرای قطعه دوم در چهار گاه
کلام مثنوی: هوشنگ امیر ابتهاج
همنوازاواز: رحمت الله بدیعی/هوشنگ ظریف
من همان نایم که گر خوش بشنوی
شرح دردم با تو گوید مثنوی
یک نفس دردم ، هزار آواز بین !
روح را شیدایی پرواز بین
من همان جامم که گفت آن غمگسار
با دل خونین ، لب خندان بیار
من خمش کردم خروش چنگ را
گر چه صد زخم است این دلتنگ را
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود
من همی کندم - نه تیشه ! - کوه را
عشق ، شیرین می کند اندوه را
در رخ لیلی نمودم خویش را
سوختم مجنون خود اندیش را
می گِرِستم در دلش با درد دوست
او گمان می کرد اشک ِ چشم ِ اوست !
اواز: محمد رضا شجریان
همنواز: فرامرز پایور
کلام: پیرپارس
پیش از اینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره ی آفاق بود
یادباد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقه ی عشاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مه رویان مجلس گر چه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکتهای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
شعر «حافظ» در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
به سرپرستی فرامرز پایور
اجرا شده در سال 1352
اواز: خاطره پروانه
کلام: / ؟ /هاتف اصفهانی/شیخ اجل سعدی
اهنگ: به ترتیب/شور/همایون/سگاه/چهارگاه/ماهور
همنوازان/فرامرزپایور/رحمت الله بدیعی/محمد اسماعیلی/هوشنگ ظریف
تو اگر عشوه بر خسرو پرويز كني
همچو فرهاد روم از عقب كوه كني
تو مگر ماه نكوروياني
تو مگر شاه پري روياني
دلبر عزيز، شوخه و تميز
برخيز و بريز
زان مي كه جوان سازد
عشقم به تو پردازد
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو کمان کشیده ودر کمین که زنی به تیرم ومن غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
چه روزها به شب اورده ام در این امید
که با وجود عزیزت شبی به روز ارم
چه جرم رفت که با ما سخن نمی گویی
چه کرده ام که به هجران تو سزاوارم
من از حکایت عشق تو بس کنم هیهات
مگر اجل که بندد زبان گفتارم
برنامه ای از گروه فرهنگ وهنر سابق
اواز: افخم مهاجر
کلام : حافظ
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
من که خون جگر از دیده به دامان دارم
کی هوای مرغ اندیشه بستان دارد
به من چشمه ی روشن نظری کن روزی
که دل سوخته ودیده ی گریان دارم
ساربان ناقه ی لیلی به بیابان نبری
که سراغ دل مجنون ز بیابان دارد
برنامه ای از گروه فرهنگ وهنر سابق
تصنیف اتش خاموش
اواز: افخم مهاجر
اتشم اتشم
اتشم اتشی سرد وخاموش
چون شراری بی اذر همچو یادی فراموش
چون امیدی بی ثمر
خیالت بسوزد سراپایم بجز تو نباشد تمنایم
اواز: طهوری همراه با تکنوازی تاری دلنشین
کلام اواز: رهی معیری
اتشین خوی مرا پاس دل من نیست نیست
برق عالم سوز را پروای خرمن نیست نیست
مشت خاشاکی کجا بندد ره سیلاب را؟
پایداری پیش اشکم کار دامن نیست
انقدر بنشین که برخیزد غبار از خاطرم
پای تا سر ناز من هنگام رفتن نیست نیست
سرپرست گروه: فرامرز پایور
بخش اول
اواز: محمد رضا شجریان
کلام اواز: هاتف اصفهانی
اهنگ در: ابو عطا
چه شود اگر به چهره زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی وکشور جان تو را تو مهی وجان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به گدا کنی
بخش دوم
اواز: محمد رضا شجریان
کلام اواز: شیخ اجل سعدی
اهنگ در: اصفهان
تا حال منت خبر نباشد در کار منت نظر نباشد
ایین وفا ومهربانی در شهر شما مگر نباشد؟
سرپرست گروه: فرامرز پایور
بخش اول
اواز:محمد رضا شجریان
کلام اواز: شیخ اجل سعدی
اهنگ در: شور
ندانمت به حقیقت که درجهان به که مانی
جهان وهرچه در او هست صورتند وتو جانی
به پای خویشتن ایند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری زخویشتن برهانی
بخش دوم
اواز: محمد رضا شجریان
کلام اواز: پیر پارس
اهنگ در: ماهور
بیا ساقی ان می که حال اورد
کرامت فزاید وکمال اورد
سرپرست ارکستر: فرامرز پایور
بخش اول
اواز : محمد رضا شجریان
اهنگ در: سگاه
کلام اواز:حافظ
بازای ودل تنگ مرا مونس باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروختند
ما را دو سه ساغر بده گو رمضان باش
بخش دوم
اواز: محمد رضا شجریان
کلام اواز: فروغی بسطامی
اهنگ در: بیات کرد
یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما
ما تماشایی او خلق تماشایی ما
قامت افروخته میرفت وبه شوخی میگفت
که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما