اکبر گلبایگانی

اواز دشتی : اکبر گلبایگانی در مدح علی مولا

 

ترانه سرا واهنگساز: امیر بازوکی

 

همه در‌ها اگر بسته،
در قصر خدا بازه
بگو هو یا علی مولا
علی مولا سبب سازه

آهای‌ای مردم خسته!،
آهای دلهای بشکسته
کبوترهای پر بسته،
گلهای در خزان رسته
همه در‌ها اگر بسته،
در قصر خدا بازه
بگو هو یا علی مولا
علی مولا سبب سازه
اگر چون مرغ بیماری،
ز دست غم گرفتاری
نداری یار و غم خواری،
پر و بال تو بشکسته
همه در‌ها اگر بسته،
در قصر خدا بازه
بگو هو یا علی مولا
علی مولا سبب سازه
دلت‌ای مرد اگر تنگه،
بدون دنیا هزار رنگه
یه رنگش با تو در جنگه،
مشو نومید و دل خسته
همه در‌ها اگر بسته
در قصر خدا بازه
بگو هو یا علی مولا
علی مولا سبب ساز

 

دریافت برنامه

بزم هنرمندان

بزم هنرمندان

اواز: اکبر گلپایگانی/ هایده


متن غزل اواز خانم هایده


بار دیگر در برم ای شاه خوبان آمدی


با نگاهی گرمتر از برق سوزان آمدی


قطره شوقت به چشم و خنده مهرت به لب


تا چه پیش آمد که پبش ما بدینسان آمدی


همچو رویایش به چشم دل نشستی سالها


شام تارم دیدی و چون ماه تابان آمدی


خوش رسیدی همچو جام می به مخموران شب


چون نسیم گل به محجور گلستان آمدی


روشنی در چشم بر ره مانده ام دادی حبیب


همچو بوی پیراهن بر پیر کنعان آمدی


تصنیف ای تیر غمت را دل عشاق نشانه


گفتگو بین زنده یاد خانم هایده و آقای گلپایگانی


قطعه آواز آقای گلپایگانی در ماهور


اسیر بلا را ندیده ای ایدل


تو مرد خدا را چه دیده ایدل


رهای رها ز چون و چرا 


به داده حق همیشه رضا


تصنیف نه می مونده نه مستی


هر شب من ودل تا سحر هایده


گفتگو بین خانم هایده و گلپایگانی در مورد آهنگ معروف درویش از

 جهانبخش پازوکی


آهنگ دوست دارم از زنده یاد خانم هایده


این برنامه توسط دوست بزرگوار جناب رسول بارگذاری وپیشکش شده است

با سپاس از همراهی وبخشندگی ایشان


گلپا

قطعه اواز در یادبود ادیب خوانساری

اواز: اکبر گلپایگانی

همنوازان: پرویز یاحقی/فرهنگ شریف

غزل اواز: پیر پارس


گربود عمر به میخانه روم باردگر

بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر

معرفت نیست در این قوم خدایا سببی

تا برم گوهر خود را به خریدار دگر

راز سربسته مابین که بدستان گفتند

هرزمان با دف ونی بر سر بازار دگر

تصنیف

قدر محبتو بدون

اواز: اکبر گلپایگانی


قدر محبتو بدون توی دنیا کمه
همدم خوب و مهربون توی دنیا کمه


تحفه درویشی از خاک پای مردم ایران زمین پیشکش به مردم ایران زمین

یونسکو

به یاد پیر کمانچه نواز ایرانزمین

 یونسکو

اواز : اکبر گلپایگانی

همنواز: اصغر بهاری

غزل اواز : شیخ اجل سعدی


بر اتش تو نشستیم ودود شوق برامد

تو ساعتی ننشستی که اتشی بنشانی

تورا که دیده زخواب وخمار باز نباشد

ریاضت من شب تا سحر نخفته چه دانی

به پای خویشتن ایند عاشقان به کمندت

که هرکه تو بگیری زخویشتن برهانی

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو می روی به سلامت سلام من برسانی

مرا حرام نباشد نظر به روی جوانان

که پیر داند مقدار روزگار جوانی

روان روشن سعدی که شمع مجلس توست

به هیچ کار نیاید گرش نسوزانی




اواز

دلم تنگه:


اواز: اکبر گلپایگانی


اهنگ: فضل الله توکل



تصور هاي باطل نقش زد آينده ما را

به تصويري مجازي خط كشيد آئينه ما را

رفاقت ها، محبت ها، چرا زيبا سرابي بود

گذشت لحظه هاي عشق ما آشفته خوابي بود

 

غرورم را لباست ميكنم

باز التماست ميكنم

تا وقت ديدار ...

دو چشمم فرش پايت ميكنم

جانم فدايت ميكنم

من را ميازار

من را ميازار

 

براي خنده هايت بر من و بر اشك خونينم دلم تنگه

براي سر نهادن هاي تو بر دوش و بالينم دلم تنگه

براي با تو بودن ها دلم تنگــــــــــه

نفس با تو كشيدن ها دلم تنگه

 

تصور هاي باطل نقش زد آينده ما را

به تصويري مجازي خط كشيد آئينه ما را

رفاقت ها، محبت ها، چرا زيبا سرابي بود

گذشت لحظه هاي عشق ما آشفته خوابي بود

 

غرورم را لباست ميكنم

باز التماست ميكنم

تا وقت ديدار

دو چشمم فرش پايت ميكنم

جانم فدايت ميكنم

من را ميازار

من را ميازار

 

شكستن هاي قلب پر غرورم

تحمل كردن كوه صبوريم

شمردن هاي تكرار شب و روز

غم شب، تلخي و تنهايي روز

 

براي آن دو چشم كهربايي

كه آتش زد مرا با بي وفايي

براي بوسه هنگام ديدار

وداع تلخمان با چشم نم دار

 

شكسته قلب من بشكستي و از من نپرسيدي

دم سوزنده آهم ديدي و هرگز نترسيدي ..

هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشيدي ...

كشانيدي به ويراني مرا از هم تو پاشيدي

 

غرورم را لباست ميكنم

باز التماست ميكنم

تا وقت ديدار ..

دو چشمم فرش پايت ميكنم

جانم فدايت ميكنم

من را ميازار

من را ميازار

یک شاخه گل

یک شاخه گل برنامه شماره 53


اواز: اکبر گلپایگانی

همنواز: حبیب الله بدیعی

کلام اواز: عطار

اهنگ: بیات اصفهان از روح الله خالقی

گویندگان: روشنک /سلطانی


عزم آن دارم که امشب نیم مست

پای کوبان کوزهء دُردی بدست

سر ببازار قلندر در نهم

پس به یک ساعت ببازم هر چه هست

تا کی از تزویر باشم خودنمای

تا کی از پندار باشم خودپرست؟

پرده پندار می باید درید

توبه زهّاد می باید شکست

وقت آن آمد که دستی بر زنم

چند خواهم بودن آخر پای بست

ساقیا در ده شرابی دلگشای

هین که دل برخاست غم در سر نشست

تو بگردان دور تا ما مردوار

دور گردون زیر پای آریم پست

مشتری را خرقه از سر برکشیم

زهره را تا حشر گردانیم مست

پس چو عطار از جهت بیرون شویم

بی جهت در رقص آییم از الست


برگ سبز

برگ سبز برنامه شماره 302

اواز: اکبرگلپایگانی


کلام: پیرپارس

همنوازان: همایون خرم/مجیدنجاحی/جهانگیرملک

اهنگ: سگاه

کلام متن برنامه: صفای اصفهانی/قاضی نور اصفهانی

گوینده: فیروزه امیر معز



یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
 
حالیا خانه برانداز دل و دین منست
تا در آغوش که میخسبد و همخانه کیست
 
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست
 
دولت صبح آن شمع سعادت پرتو
باز بپرسید خدا را که بپروانه کیست
 
میدهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه کیست
 
یارب آن شاه وش ماهرخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست
 
گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو
زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست
 


ترانه

ترانه: دلم گرفته

اواز: اکبر گلپایگانی


کلام: هما میر افشار

اهنگ: اسدالله ملک



نشسته ام من و ، شکسته های دل ، شکسته و رسوا ، غریبم و تنها
خدا خدا دلم گرفته ، دلم گرفته

جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه
جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه

جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه
جهان پُر از غمه ، یه دشت ماتمه ، برای زندونه
شراره های غم ، درون سینه ام ، یه عمره مهمونه

آه ای خدا ببین ، ببین آبرویم دگر ز غم ، شکسته در گلوم

رها کن از مستی ، دلی که بشکستی
شکسته دل صدا نداره ، صدا نداره

دلی که خاموشه ، دگر نمی جوشه ،
درین جهان بها نداره بها نداره

نه شوق و تمنّایی ، نه حسرت و فردایی
که دگر ز جهان دلم گرفته ، دلم گرفته

رها کن از مستی ، دلی که بشکستی
شکسته دل صدا نداره ، صدا نداره

دلی که خاموشه ، دگر نمی جوشه ،
درین جهان بها نداره بها نداره

نشسته ام من و ، شکسته های دل ، شکسته و رسوا ، غریبم و تنها
خدا خدا دلم گرفته ، دلم گرفته

گلهای رنگارنگ

گلهای رنگارنگ برنامه شماره 196B


اواز: اکبر گلپایگانی

اواز: الهه

کلام اواز: شمس مغربی

کلام ترانه: نواب صفا

همنوازان: پرویز یاحقی/فرهنگ شریف

اهنگ در ابوعطا: علی تجویدی

کلام متن: مولانا/حبیب خراسانی/رهی معیری/فروغی بسطامی


مطلع ترانه:

نه دلداري دارم

نه غمخواري دارم

گرفتار حسرت نصيبم

پريشاني دور از حبيبم

سراپا دردم من

به غم خو كردم من

چه پرسي از نام ونشانم

اسيري دور از آشيانم

سرگردانم - بي سامانم

همچون مرغ طوفانم

دراين عالم همچون شبنم

يك دم بر جا مي مانم

نه محرمي نه غمگساري- دارم من

فغان كه جان بيقراري دارم من

خواهم به جاي اشك او را

بهار دلجو را- شبي كنار خود بينم

خواهم اثر كند گاهي

فروغي از ماهي

به شام تار خود بينم

نه مستم نه هشيارم .... من

نه خوابم نه بيدارم ...من

نه از من خبر دارد كس

نه از خود خبر دارم من

واي از تنهايي

واي از رسوايي

نه محرمي . نه غمگساري دارم من

فغان كه جان بي قراري دارم من .........


مطلع اواز:

 

دل به سودای تو بستیم خدا می داند                 

وز مه و مهر گسستیم خدا می داند
ستم عشق تو هر چند کشیدیم به جان           

ز آرزویت ننشستیم خدا می داند
با غم عشق تو عهدی که ببستیم نخست        

بر همانیم که بستیم خدا می داند

به امیدی که گشاید ز وصال تو دری

در دل بر همه بستیم خدا میداند

خاستیم از سر شادی وغم هر دو جهان          

با غمت خوش بنشستیم خدا می داند
دیده پر خون و دل آتشکده و جان بر کف          

روز و شب جز تو نجستیم خدا می داند
دوش با "شمس" خیال تو به دلجویی گفت      

آرزومند تو هستیم خدا می داند