زنذگینامه بزرگان

 زندگینامه استاد محمودی خوانساری

محمود محمودی خوانساری به سال 1313 هجری شمسی در شهر زیبا و سرسبز خوانسار در خانواده ای متقی دیده به جهان گشود.پدرش حجت الاسلام آقا سید جمال الدین محمودی که از مقبولیت و احترام بسزائی در میان قاطبه ی اهالی خوانسار برخوردار بود,از همان اوان کودکی محمود به وی توجه خاصی مبذول می داشت,زیرا عمیقا به طبع حساس فرزندش پی برده بود.به همین لحاظ محمود را زیر نظر گرفته و در فرصت هائی که به دست می آورد فرزند دلبندش را با اصول مقدماتی فقه و عربی و آثار ادبا و شاعرانی نظیر:سعدی,حافظ,مولانا و غیره آشنا می نمود.صوت دلنشین محمود در همان دوران خردسالگی همگان را به تحسین و اعجاب وامیداشت و او که راه خود را شناخته بود با اشتیاق زائدالوصفی به آواز خوانندگانی مانند:طاهر زاده,ادیب خوانساری  و تاج اصفهانی گوش فرا می داد و با استفاده از هوش سرشار و استعداد خدادادش از صدای این بزرگان بهره می گرفت,مضافا این که در سال 1325 با احداث کارخانه ی برق در شهر خوانسار امکان به کارگیری از رادیو در سطح گسترده تری برای مردم فراهم گردید و محمود با شنیدن آوای هنرمندان مورد علاقه اش همه چیز را به فراموشی می سپرد.

در سال 1326 پدرش به طور ناگهانی رخت از این جهان بربست و فقدان پدر ضربه ی سختی به روح حساس محمود وارد ساخت و از طرفی او چون محیط خوانسار را برای پرورش اعتلای استعداد بی کران خود محدود می دید,مدت زمان کوتاهی پس از درگذشت پدر به تهران عزیمت و در مدرسه ی ادیب به ادامه ی تحصیل پرداخت و ضمن آن از هر فرصتی به منظور فراگیری ردیف ها و گوشه های موسیقی ایرانی استفاده می کرد و در این راستا به تدریج پایش به مفاحل هنری گشوده شد و با هنرمندانی فراخور سن و موقعیت آن زمان خویش آشنا گردید.

در سال 1335 استاد ابوالحسن صبا در محفلی با صدای محمودی خوانساری آشنائی حاصل نمود و به مصداق قدر زر زرگر شناسد,این ابر مرد موسیقی اصیل ایرانی,صوت محمودی را بسیار گرم و با اصالت یافت و به نامبرده علاقمند گردید و از وی دعوت نمود تا نسبت به تکمیل ردیف های موسیقی و گوشه های مختلف و متنوع هنر آواز زیر نظر وی به کار بپردازد و به تصدیق کسانی که ناظر و مطلع بر دیدارهای بعدی استاد ابوالحسن صبا و محمودی خوانساری بوده اند,استاد صبا به دلیل شناخت صحیحی که از نجابت و شخصیت و نیز آینده ی محمودی به دست آورده بود در کار تعلیم وی اصرار و علاقمندی زیادی نشان می داده است لکن متاسفانه به علت درگذشت استاد صبا این ارتباط دیری نپائید و محمودی خوانساری در سال 1337 تهران را به قصد شیراز ترک و در آنجا با رادیو شیراز به همکاری پرداخت.استاد محمود محمودی خوانساری علاوه بر اجرای برنامه,سرپرستی موسیقی اصیل رادیو مذکور را نیز به عهده داشت.برنامه های هنری محمودی خوانساری با اقبال مردم شیراز روبرو و به سرعت چهره ای شناخته شده به شمار آمد.این هنرمند در نیمه ی دوم سال 1338 به تهران مراجعت و به دعوت شادروان داود پیرنیا در برنامه ی مشهور "گلها" به همکاری پرداخت.اولین کار هنری محمودی خوانساری "برگ سبز شماره ی 56" بود و از آن پس آثار ارزنده ی متعددی را تحت عناوین:"گلهای رنگارنگ,برگ سبز,شاخ گل و گل های تازه" در کنار اساتید و هنرمندان بزرگی چون شادروان:مرتضی محجوبی,احمد عبادی,حبیب الله بدیعی,پرویز یاحقی,همایون خرم,حسن کسائی,جلیل شهناز,فرهنگ شریف و شادروانان لطف الله مجد و رضا ورزنده به وجود آورد.

محمودی خوانساری در آواز از صدائی گرم و سبکی مخصوص به خود برخوردار بود.وی ضرب را خوب می شناخت و می نواخت و در اجرای قطعات ضربی احاطه ی کامل داشت و به سه تار نیز علاقمند و آشنا بود.وی در اثر مطالعات مستمر در امر شعر و موضوع تلفیق شعر و هنر آواز شناخت عمیقی در این کسب نموده بود که در آثار جاودانه ی وی این تاثیر به خوبی مشاهده می شود.

محمود محمودی خوانساری از سال 1349 در برنامه ی "نوائی از موسیقی ملی" که با سرپرستی اسد الله ملک و همکاری دکتر منوچهر جهانبگلو تدارک می یافت همکاری فعالانه ای را آغاز نمود. "نوائی از موسیقی ملی" به سرعت در میان هنر دوستان و عاشقان موسیقی اصیل مقبولیت یافت و ترانه های ارزنده و به یاد ماندنی "مرغ شباهنگ" در مایه افشاری,"میخانه" در مایه دشتی,"سکوت و مستی" در سه گاه هر سه از ساخته های با ارزش اسد الله ملک و "لاله ی پرپر" ساخته ی فرهنگ شریف,حاصل همکاری محمودی خوانساری با برنامه ی "نوائی از موسیقی ملی" طی این سال ها می باشد.طی مصاحبه هائی که با محمودی خوانساری به عمل آمده,وی همواره عنوان می داشته که قبیله اش همه از عالمان دین بوده اند و به دلیل همین قرابت و وابستگی زندگی و آثار هنری وی مشحون از جنبه های روحانی و عرفانی بوده و از معنویت خاصی برخوردار می باشد.این هنرمند آزاده از شرکت در محافل و مجالسی که با روح هنر واقعی مغایرت داشت دوری می جست و در جهت اعتلای هنر خود تلاشی وافر داشت.استاد محمودی همواره خود را یک طلبه می دانست و با تواضع عنوان می داشت که از همه ی بزرگان موسیقی ایران کسب فیض کرده و همه را استاد خود بشمار می آورد,استاد فرزانه با وجود فرصت های بسیار مناسبی که وی را قادر به استفاده در امور مادی در سطحی بالا قرار می داد,با اعتقاد به این که هنر یک ودیعه ی الهی است هرگز خود را آلوده ی موقعیت های کاذب نکرد و در انزوا و بی نیازی کامل زندگی را سپری و سرانجام در دوم اردیبهشت ماه سال 1366 هجری شمسی دنیای فانی را ترک و روحش به گلشن رضوان پرواز نمود.روانش شاد.

 

حضور گسترده و بی سابقه ی علاقمندان به هنر و آواز موسیقی اصیل و سنتی و توده ی مردم در مجالس متعددی که به مناسبت درگذشت این هنرمند دل سوخته برگزار گردید و نیز تجلیل بی سابقه ی رسانه های گروهی از استاد محمودی خوانساری خود گواه بر وجود صفات بارز فوق الذکر نزد این هنرمند والا بوده است.

به یاد هنرمندان

به یاد هنرمندان

به یاد دو هنرمند با اخلاق که مظلومانه زیستند وغریبانه پر کشیدند

اواز: نورالدین رضوی سروستانی

همنواز اواز: جلال ذوالفنون

غزل اواز: حضرت مولانا


حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

واندر دل اتش درا پروانه شو پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

وانگه بیا با عاشقان هم خانه هم خانه شو

روسینه را چون سینه ها هفت اب شو از کینه ها

وانگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

 بايد که جمله جان شوي تا لايق جانان شوي

گر سوي مستان مي‌روي مستانه شو مستانه شو

ان گوشواره شاهدان هم صحبت عارض شده

ان گوش وعارض بادیدت دردانه شو دردانه شو


یاد بود هنرمندان

یکم فروردین ماه سالروز پرواز غمبار پدر پیانو نوازی پهنه ایرانزمین می باشد هنرمند توانایی که با دستان طلایی خود اثاری را از خود به یادگار گذاشت که همواره در ذهن صاحبدلان باقی خواهد ماند.

هنرمند بی نظیری که این ساز غربی را با موسیقی اصیل ایران عجین نمود

نام پیانو تداعی کننده نام مرتضی خان محجوبی است

یاد ونامش همواره گرامی وخوش باد 


دریغ ودرد که شد ساز مرتضی خاموش

فتاده بلبل باغ هنر زجوش وخروش

به باغ داغ لاله تازه گشت چو دید

که مرغ شب به خروش است ومرتضی خاموش



یاد بود هنرمندان

نغمه ی ساز


برنامه ای از رادیو بامداد


به یاد احمد خان عبادی


یاد ونامش همواره گرامی باد

یاد بود هنرمندان

به یاد شاعر دلسوخته عماد خراسانی

بزم شاعرانه



مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا


درس غم داد در اين مدرسه استاد مرا

 

دل من پير شد از بس که جفا ديد و جفا


ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا

 

آنچه می خواست دلم چرخ جفا پيشه نداد


وآنچه بيزار از آن بود دلم داد مرا

 

غم مگر بيشتر از اهل جهان بود که چرخ


ديد و سنجيد وپسنديد و فرستاد مرا

 

در دلم ريخته بس بر سر هم غم سر غم


دل مخوانيد خدا داده غم آباد مرا

 

زندگی يک نفسم مايه شادی نشده است


آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا

 

ترسم از ضعف پريدن ز قفس نتوانم


گر که صياد زمانی کند آزاد مرا

 

آرزوی چمنم کم کمک از خاطر رفت


بس در اين کنج قفس بال و پر افتاد مرا

 

يک دل و اين همه آشوب و غم و درد عماد


کاشکی مادر ايام نميزاد مرا

 

 

یادی از بزرگان موسیقی ایران

 سیزدهم بهمن ماه یاداور پرواز غمباربزرگ مرد وهنرمند توانا وبی تکراری دیگری از پهنه موسیقی ایرانزمین می باشد

  پرویز یاحقی

روانش شاد ویادش همواره گرامی باد


نغمه های ایرانزمین

نغمه های ایرانزمین ( بخش دوم)

برنامه ای از رادیو بامداد


بررسی زندگی واثار پرویز یاحقی ( بخش اول)


پرویز یاحقی اسطوره موسیقی ایران


هنگامی که درباره موسیقی ایران قلم می‌زنیم ، به نام بزرگمردانی برمی‌خوریم که
در بنیاد و تار و پود این هنر اصیل ، بیشترین تأثیر را داشته‌اند و نامشان چنان با
سازشان عجین شده که تصور هر یک بدون دیگری دشوار می‌نماید. بی‌گمان یکی از
کاروانسالاران موسیقی ایران ، استاد پرویز یاحقی است. پرویز یاحقی از هفت سالگی در
دامان پیران موسقی ایران پرورش یافته است است و از همان سن کم در رادیو صحنه‌های
مختلف هنری با هنرمندان مشهور زمان همراه و همنوا بوده است.

صدای ناب سازش در تک‌نوازی و نغمات زیبای آهنگ‌هایش در ارکستر ، به گونه‌ای است
که همواره هنرش را تازه و جوان معرفی می‌کند ، در صورتی که سابقه اشتهارش از شصت
سال نیز تجاوز کرده است.

هنرنمایی او در اوان جوانی در برنامه رادیویی برگ سبز شماره ۳۶ مثالی گویاست.
نوازندگی استادانه یک جوان ۱۸ ساله در همراهی با آواز ماهرانه استاد بی‌بدیل
اسماعیل ادیب خوانساری در دستگاه شور ، در تاریخ موسیقی ایران نمایشی زیبا و با
شکوه و از صفحات زرینی است که هرگز از خاطره اهل هنر فراموش نخواهد شد.

یاحقی ویولن را چنان نواخت که قبل و بعد او ننواختند ، بهره‌مندی از سرچشمه‌های
مختلف موسیقی ، نواختن مطالب قوی و تازه ، ابداع کوک‌های فراوان و متنوع ، استفاده
از ضرب‌های گوناگون ، ملاحت ، شیرینی و قدرت تکنیک جاری در نوازندگی تار و پود و
روح ویولون‌نوازی استاد پرویز یاحقی است.

بسیاری در موسیقی ایرانی ویولون نواخته‌اند ، ولی نواختن به شیوه یاحقی ، همیشه
چیز دیگری بوده است. حتی وقتی بسیاری از ویولینیست‌های هم‌عصرش از او تقلید می‌کردند
، نمی‌توانستند جمله‌بندیهای او را به درستی تکرار و حسی از پنجه‌های قوی ، چابک و
شیرین وی را منتقل کنند.

نوازندگی و ارائه مطلب به سبک پرویز یاحقی به قدری جذاب قدرتمد و دلنشین بوده
است که نه تنها نوازندگان ویولون ، بلکه نوازندگان سازهای دیگر هم تحت تأثیر مکتب
وی قرار گرفته و آن را مورد تقلید و تعقیب قرار داده‌اند.

به واقع پرویز یاحقی در نوازندگی ویولون ، صاحب مکتبی است اصیل و ریشه‌دار ،
مکتبی که از سال‌های ۱۳۳۰ به بعد به شیوه‌ای انحصاری و مستقل بدل شد. بررسی ومطالعه
دقیق این مکتب ، سه دوره(سبک) کاملا متفاوت را در هنر نوازندگی و آهنگ‌سازی پرویز
یاحقی نشان‌ می‌دهد.

سبک اول بین سال‌های ۴۴-۱۳۳۴ شکل گرفته و دارای این مختصات است: 
۱- ارائه مطلب در قالب جملات ملودیک بسیار قوی 
۲- استفاده از آرشه‌های مختلف به‌ویژه با تأکید بر آرشه کوتاه 
۳- توجه به تمام تکنیکها و مقدورات ساز ویولون 
۴- استفاده از تحریرهای آوازی متکی به اصالت هنری گذشتگان موسیقی. 
۵- ساختن چهار مضراب‌ها و اهنگ‌های دلنشین بر اساس گوشه‌های مهجور موسیقی ایرانی
مانند شوشتری ، بوسلیک و … (تصنیف بیداد زمان در بوسلیک نمونه مناسبی است از
توانمندی ونبوغ کم‌نظیر استاد در این فن).

سبک دوم بین سالهای ۴۴ تا ۶۰ با این مشخصات : 
۱- ایجاد ضرب‌های متنوع و ساختن قطعات مختلف بر مبنای آن 
۲- ابداع کوک‌های مختلف و متنوع برای ویولون 
۳- بروز خلاقیت شگفت‌انگیز در ساخت قطعات و چهار مضراب‌های بسیار پرقدرت ،
ریتمیک و سرشار از مطالب نو و غیرتکراری، ( مثلا اگر در این دوره ۱۰ برنامه در
دستگاه شور اجرا شده باشد ، تمامی مطالب و جملات متفاوت بوده و در هر کدام مطلبی نو
ارائه شده است.) 
این ویژگی تقریبا در هر سه دوره مکتب استاد مشاهده می‌شود. 
۴- انتقال حالت خاص موسیقی ایرانی در نواختن گوشه‌ها با ایجاد و استفاده از
تکنیک‌های منحصر به فرد ، مانند ویبراسیون‌ها ، ناله‌ها و کرشمه‌های مختلف و بسیار
به جا. 
۵- استفاده صحیح و به جا از اوناع پوزیسیون‌های گوناگون ساز ویولون با توجه به
الزامات موسیقی ایرانی و ویژگی‌های خاص آن.

سبک سوم از از سالهای ۱۳۶۰ به بعد شکل گرفته و متعلق به دوران اخیر است: 
۱- استفاده از آرشه‌های گوناگون به خصوص تأکید به آرشه‌های بلند و کشیده بر اساس
تکنیک جهانی نوازندگان ویلون
۲- نواختن آرشه‌های استیکاتوی بسیار ظریف با نوک آرشه که حالت رقص آرشه بر روی
سیم را دارد و یکی از متعلقات و نوآوری‌های سبک سوم است. 
۳ – توجه بیشتر به دستگا‌های مهجور موسیقی مانند نوا و راست پنجگاه. 
۴- اجرای برنامه‌های مرکب‌نوازی با مدگری Modulation های زیبا و دقیق.

مجموعه "راز و نیاز" از آخرین نواخته‌های استاد بر اساس سبک سوم مکتب وی می‌باشد.
مشاعره استادانه استاد پرویز یاحقی با نابغه بداهه‌نوازی دوران – جلیل شهناز – در
همنوازی‌های مشترکشان از جاودانه‌ترین قطعات اجرایی در سال‌های اخیر است. این قطعات
در اوج بداهه‌سرایی و با نگرش عمیق به ردیف موسیقی ایرانی و گوشه‌های مهجور آن اجرا
شده‌اند. گفتنی است آن چه از ساز استادان جواد معروفی و احمد عبادی در آلبوم "راز و
نیاز" شنیده می‌شود ، از آخرین آثار اجراییشان بوده که در منزل استاد یاحقی و به
همت ایشان ضبط و از آن بزرگان به یادگار مانده است.




به یاد بزرگان موسیقی ایرانزمین

نهم بهمن ماه

به یاد اسدالله ملک

نغمه ی ساز

برنامه ای از رادیو بامداد

بررسی زندگینامه واثار اسدالله ملک

یاد ونامش همواره گرامی باد

یادی از بزرگان موسیقی ایران

به یاد همایون خرم

دریافت فایل صوتی

سخنرانی همایون خرم واجرای تکنوازی اهنگ (امد اما ) در مراسمی که به یاد ابوالحسن ورزی برگزار شده بود

یاد ونام هر دو گل گلزار موسیقی پهنه ایرانزمین همواره گرامی باد


یادی از بزرگان موسیقی ایران

سی ام دیماه سال 55

به یاد نورعلی خان برومند


نغمه ی ساز 

برنامه ای از رادیو بامداد

بررسی زندگی واثار نورعلی خان برومند


سروده ای از نورعلی خان برومند


گمان مبر که  اگر نيش خنجر فولاد                              به دیدگان بزنی دل شود زغم آزاد

مرا که دست قضا بر دودیده خنجر زد                          به سالهاست که از دست دل زنم فریاد

روانه می شود اشکم زدیده بی دید                            چو لحظه ای کنم از روی خوبرویی یاد

دلا منال ومکن شکوه کاین جهان خراب                       به شکوه تو وآه توکی شود آباد


یاد ونام این استاد بزرگ همواره گرامی باد

زندگینامه بزرگان

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
شاعر.
تولد: 1303، اصفهان.
درگذشت: 1359، تهران.
محمود ثنایى متخلص به «شهر آشوب»، فرزند یكى از علماى ارومیه، پس از پایان تحصیلات ابتدایى و متوسطه و تحصیلات قدیمه به آموزگارى (در وزارت آموزش و پرورش) در تهران و شهرستان‏ها مشغول شد. در ضمن با جراید كشور همكارى داشت از سال 1323 در تهران مقیم شد و سال‏ها مدیر مدرسه‏ى خواجه نصیر طوسى بود. از سال 1335 تا 1355 در رادیو ایران به كار ترانه‏سازى مشغول بود. در سال 1353 چند بار در انجمن ادبى گوهر كه به مدیریت عبدالرفیع حقیقت شركت كرد و چند غزل از سروده‏هاى خود را خواند. وى در غزل و ترانه‏سازى و بذله‏گویى و كاریكاتورسازى مهارت داشت. هرچند بخشى از آثارش در دیوانش به طبع رسیده است اما نتوانست بقیه اشعار خود را به چاپ برساند. مجموعه‏ى اشعار وى با مقدمه‏ى غلامحسین رضانژاد متخلص به «نوشین» چاپ و منتشر شده است. بخشى از سروده‏هاى او در مجموعه شبگیر نیز انتشار یافته است.
محمود ثنائى متخلص به «شهرآشوب» از شاعران نادره پردازد و در انواع شعر فارسى بخصوص غزل استاد بود. زادگاهش شهر هنرخیز اصفهان و پرورشگاهش منطقه ادب‏پرور آذربایجان مى‏باشد. در مورد تاریخ ولادت خود در مجله سوم سخنوران نامى نوشته است كه «پیرى هستم 33 ساله و جوانى رنج كشیده كه در سال 1303 خورشیدى چشم به جهان گشوده‏ام».
براى اینكه بیشتر به خصوصیات روحى و طرز اندیشه و سبك نگارش او آشنا شویم، یادداشتى را كه درباره خود نوشته است با هم مى‏خوانیم- «بر آنم كه در كتم عدم جسم سخت جانم چون بادنجان بم با رنج و غم خو گرفته- كه چون آتش و گرما و یخ و سرما با هم در حكم نفس واحده درآمده و لازم و ملزوم هم شده‏اند چه اگر غیر از این بودى به‏حكم عقل پایدارى چون من ناتوانى محال مى‏نمودى و عجب نباشد اگر یقین كنم كه پادزهر درد و حرمان در رگ و شریانم با خون آمیخته و نقش هستیم را ریخته و هم از این روى هر كوششى را امرى زایده و هر تلاشى را چه مثبت و چه منفى بى‏فایده مى‏دانم و باقتضاى قضا راهى جز تسلیم و رضا نمى‏دانم». شهرآشوب در مناعت طبع مصداق این بیت خواجه بود.
گرچه فقرآلود فقرم دور باد از همتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر كنم

به همین دلیل در سراسر عمر خود در برابر زر و زور سر تسلیم فرود نیاورد و چه رنجها و مشقت‏ها كه نكشید، قسمتى از اشعار او در مجموعه بنام «شبگیر» انتشار یافته است و امید مى‏رود كه دیوان كامل وى با همت فرزندان و دوستانش جمع‏آورى و چاپ شود. او در سال 1361 در روز چهارم آذر، سراى خاك را ترك گفت و به ملوت اعلا پیوست.
نقل از كتاب خلوت انس
گزیده‏اى چند از مقدمه كتاب شبگیر به قلم دكتر نوشین (رضانژاد)
تا آنجا كه سراینده «شبگیر» را مى‏شناسیم و از آثار او استنباط مى‏كنم و در كالبد ناتوان او روح توانا و فرازمندى نهفته است كه گسترش دامنه خیال و عزت طبعش، به ویژگیهاى او افزوده و در پرواز تصورات و اوج‏گیرى در تخیلات از سرایندگان كم‏نظیر ادبیات و فرهنگ كشور ما در شمار است، شهرآشوب نه نتها متصف به آزادى اندیشه و بیان و تموج ذوق و قریحه است، بلكه داراى صفات و مقامات عالیه دیگرى، همچون عدم تعلقات مادى و گرایش باطنى به معنویات و پرهیز از جیفه‏هاى دنیوى و وارستگى از قیود جهانى مى‏باشد...
عبارات منسجم و اسلوب دلپذیر و تركیبات ملتهب شهرآشوب از آزمون‏هاى پراعتبار و عوالم آوارگى روح و سرگشتگى‏هاى مجنون صفتانه‏اش حكایت مى‏كند.»
از آنجا كه بیژن ترقى شاعر و ترانه‏سراى معروف یكى از معاشرین و دوستان نزدیك مرحوم شهرآشوب بوده‏اند از ایشان خواستم، مطالبى چند از خاطرات خود را جهت تكمیل این مقدمه نوشته ضمیمه این شرح حال نمایم: اینك نوشته ایشان.
«شهرآشوب انسانى بود به تمام معنى هنرمند، دلسوخته آتش به جانى بود كه بار سنگینى از مشكلات زندگى را بدوش ناتوان خود كشیده، مخارج سنگین زندگى، كثرت اولاد و امجاد، حقوق مختصر بازنشستگى و آلودگیهایى كه از جهت فراموشى مشكلات زمانه او را در خود فروبرده بود، دانش و بینش و هنرهاى چشم‏گیر و خلاقه این انسان والا را تحت‏الشعاع قرار داده گاهى از سر درد غزلى بدین‏گونه سر مى‏داد:
من بار سنگینم مرا بگذار و بگذر
نیكم، بدم، اینم، مرا بگذار و بگذر

زمانى كه دنیا را به كام ناجوانمردان و بیسوادانى مى‏دید كه روزگارى از معاضدت‏هاى او بهره برده و اكنون كه به مقام و منصبى رسیده او را از خود مى‏رانند با طبع آتشین خود مخاطب قرار داده كه:
درون بحر دل گوهر از جفا خون شد
كه حكمران سر موج جز حبابى نیست

«یكى از شاهكارهاى بى‏نظیر و پرسوز و گداز شهرآشوب قصیده‏ایست انتقادى تحت عنوان «مداح» كه بیانگر دورن آشفته و نابسامانیهاى روز و روزگار اوست كه به نظر نگارنده جاى آن در سر لوحه تاریخ ادبیات این مرز و بوم خالى است.»
اینك چند سطر از آن قصیده:
آن زند طعنه كه در سفره شاعر نان نیست
وین كند خنده كه در پیكر شاعر جان نیست
منم آن گرسنه خوشحال مباهى به كمال
گرچه دانم شكم گرسنه را ایمان نیست
روزگارى است كه دانا به مكافات كمال
مى‏برد رشك به جاهل كه چرا نادان نیست
همه گویند كه مداح شو و كام بجوى
كه بجایى نرسد هر كه مدیحت خوان نیست
خود گرفتم به مدیح خذفى در سفتم
آنكه فرق خذف از در بشناسد آن نیست
شعر بر نام شكم‏باره‏ى بى‏عقل و شعور
چون مسمى بكنم، شعر كه بادمجان نیست
«خواب و خیال»
تو اى آهوى وحشى- چه دیدى كه از ما رمیدى
چو در پایت افتادم- به راه تو سر دادم
كى مى‏كنى یادم- گاهى‏گدارى به نامه‏اى شادم
مرو اى ستمگر- كه من بى‏تو دیگر- ندارم سر هستى
اى آشنا گل- ناآشنا گشتى
اى جان شیرین- از من جدا گشتى
تو اى شور مستى- تو اى نور هستى
چو پیمان گسستى- ز قید وفا رستى
خیر ندیدم- دردا به حال دل خواب و خیال دل

«شهرآشوب علاوه بر تسلطى كه در تمام زمینه‏هاى ادبى داشت، از طبعى بدیهه‏سرا و قهرمان نیز برخوردار بود كه به طرفةالعین منظومه‏اى شیوا و شیرین مى‏سرود و با مطایبات و طنزهاى مؤدبانه‏اى از دوستان خود انتقاد مى‏كرد كه آن اثر بزودى دست به دست مى‏گشت و خاطر شنوندگان را از ابداعات و شیرین كاریهاى لفظى خود محفوظ مى‏نمود. او در سرودن ترانه نیز از پیش‏كسوتان عصر خود بود، یكى از شاهكارهاى او تصنیف «ساز شكسته» است كه در آن شعر از دل پردرد و زندگى بى‏سر و سامان خود ایده گرفته و خود را به ساز شكسته‏اى تشبیه كرده كه روزگارى نواهى آسمانى و دلنشینى به گوش سوختگان عالم خاك مى‏رساند. و اكنون كه شكسته و بینوا شده جز ناله‏اى محزون و غم انگیز از آن به گوش نمى‏رسد. «ساز شكسته ز چه رو تو فغان نكنى؟»
یادش بخیر و نامش گرامى باد

یادی از بزرگان موسیقی ایران

شهرام میرجلالی (ميرتار)

تکنواز؛ سازنده سازو گروه نواز موسیقی ایرانی

lable

اول خرداد ماه 1338 خورشیدی در شهر اهواز دیده به جهان گشود. از 8 سالگی به اصرار پدر و با حمایتهای وی شروع به فراگیری تار و پس از آن عود نمود و از 10 سالگی در ارکستر نوجوانان فرهنگ و هنر خوزستان شروع بکار کرد. از سال 1352 با گروه رادیو و تلویزیون همکاری اش را آغاز نمود . وی در سال 1354 و پس از دیدارهایی با استاد شهناز به مکتب اصفهان علاقمند شد و پس ازآن ازمحضراستادانی همچون استاد جلیل شهناز و حسن کسائی بهره ها برد و تمام وقت خود را صرف یادگیری، تدریس و تشویق علاقمندان این مکتب نمود. وی غیراز بداهه نوازی ، تک نوازی تار و بربط و سه تار و گروه نوازی، در ساخت ساز نیز مهارت دارد. وي بنيانگذار گروه سماع مي باشد.  وي باگروه هایي از جمله سماع، دستان، بیدل، ارغنون و عشاق و ... و با خوانندگان زیادی ازجمله محمدرضا شجریان ، همایون شجریان، محمدجواد شجریان ، علیرضا افتخاری ، ایرج بسطامی ، علی جهاندار، حسام الدین سراج، رضوی سروستانی و... همکاری داشته است.

 

کنسرت های فراوان وی از سال 1350 چه در داخل و چه در خارج از کشورآغازوهمچنان ادامه دارد. وی از بنیانگذاران گروه سماع به سرپرستی محمدجوادضرابیان می باشد. ضمنا قطعاتی که وی بصورت همنوازی با نی استاد حسن کسائی به علاقمندان ارائه نموده با استقبال فرهنگ دوستان مواجه شده است. تخلص وي "ميرتار" است كه تركيبي از نام خانوادگي و ساز تخصصي وي مي باشد.

برخي از آثار شهرام ميرجلالي :

آثار به ترتیب سال اجرا لیست شده اند.

 

خرقه سوخته                 آهنگساز : محمدجواد ضرابیان              خواننده : رضا رضایی

حدیث عشق                آهنگساز : محمدجواد ضرابیان              خواننده : رضا رضائی

شور عشق                  آهنگساز فریدون شهبازیان                 خواننده : علیرضا افتخاری

ناز نگاه                       آهنگساز : محمدجواد ضرابیان             خواننده : علیرضا افتخاری

پرچین                        آهنگساز : راغب     تنظیم فریدون شهبازیان         خواننده : تاصر مسعودی

آفاق عشق نظامی گنجوی  آهنگساز : فریدون شهبازیان             خواننده :حسام الدین سراج

قلندر                  آهنگساز : راغب               تنظیم فریدون شهبازیان            خواننده : تاصر مسعودی

آتش عود                   آهنگساز : محمدجواد ضرابیان                خواننده :فرامرز گرمرودی

عطر سوسن               آهنگساز : محمدجواد ضرابیان                خواننده : علیرضا افتخاری

بوی باران                   آهنگساز : حسین یوسف زمانی              خواننده : محمدرضا شجریان

فریاد عشق               آهنگساز : حسن کیانی نژاد                  خواننده : محمدجواد شجریان

گلرنگ                      آهنگساز : لقمان ادهمی                      خواننده : الهام

نسیم وصل                آهنگساز : محمدجواد ضرابیان                خواننده :همایون شجریان

ماه نو                      آهنگساز : حسام الدین سراج                خواننده :حسام الدین سراج

شوق دوست             آهنگساز : محمدجواد ضرابیان                 خواننده :همایون شجریان

آئینه و آه                  آهنگساز : محمدجواد ضرابیان                خواننده : حسام الدین سراج

گفتگوی نی و عود 1 و 2             استاد کسائی وشهرام میرجلالی

گفتگوی نی و تار 1 و 2              استاد کسائی و شهرام میرجلالی

دختر گلفروش            آهنگساز : استاد حسن کسایی          خواننده : علی جهاندار

بوی غربت                 آهنگساز : ملیحه سعیدی                  خواننده : رضوی سروستانی

عشق ومستی          آهنگساز : رامین کاکاوند                   خواننده : حسام الدین سراج

تصویری کنسرت تالار         خواننده : حسام الدین سراج

تصویری کنسرت چهارگاه           آهنگساز : حسن کیانی نژاد              خواننده : رویا ثابت

لیلی و مجنون و خسرو وشیرین        آهنگساز : فریدون شهبازیان        خواننده : حسام الدین سراج

رویای وصل                 آهنگساز : رامین کاکاوند             خواننده : حسام الدین سراج

گلاب و گل                آهنگساز : حسن کیانی نژاد         خواننده : رویا ثابت

ساکن جان                آهنگساز : حسن پرنیا              خواننده :علی جهاندار

سزاوار سکوت            آهنگساز : حسن پرنیا               خواننده : خسروعلیزاده

صورتگر نقاش              آهنگساز : محمدجواد ضرابیان    خواننده :علی جهاندار

چهار فصل                 آهنگساز : اسماعیل تهرانی      خواننده : بیژن بیژنی

کنسرت تالار شهرام میرجلالی

نسیم بهاری شهرام میرجلالی

سه نوائی شهرام میرجلالی

زندگینامه بزرگان

شيخ علاءالدّوله سمناني

شيخ علاءالدّوله سمناني

شيخ رکن الدين ابوالمکارم احمد بن شرف الدين محمّد بيابانکي سمناني معروف به شيخ علاءالدّوله از مشايخ بزرگ تصوّف و دانايان نامور ايران است . مسلک عارفانه و تعليمات او براي دانش پژوهان و حقيقت طلبان طريقت، همواره سرچشمه فيض و الهام بوده است و شيوه زندگي اش الگوي وارستگان و تقوي پيشگان مي باشد .

 محقّقان و مورّخان بيشتر به واسطه ارشادش، وي را شيخ و بعضي به مناسبت اصطلاح رايج فرقه صوفيّه او را شاه علاءالدّوله و برخي به علّت ثروت و قدرتش امير علاءالدّوله و عدّه اي از نظر شخصيّت خانوادگي وي را از  ملوک سمنان شمرده اند.

علّامه شهيد مطهّري درکتاب كليّات علوم اسلامي درباره علاءالدّوله سمناني مي نويسد:

نخست شغل ديواني داشت، کناره گرفت و در سلک عرفا در آمد و تمام ثروت خود را در راه خدا داد. کتب زيادي تأليف کرده است. در عرفان نظري عقايد خاص دارد که در کتب مهم عرفان طرح مي شود. خواجوي کرماني شاعر معروف، از مريدان او بوده و در وصفش گفته است:       

هر کو به ره علي عمراني شد         چون خضر به سرچشمه حيواني شد         از وسوسه عادت شيطان وارست‏         مانند علاءالدّوله سمناني شد

شيخ علاءالدّوله سمناني يكي از درخشان ترين چهره هاي عارفان ايراني در اوخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمری است. در اثر عزّت نفس و نيروي ذاتي و بي نيازي و وارستگي و بي اعتنايي به مال و مقام، اين عارف و محقّق و شاعر شهير سمناني جايگاهي والا در سير تفكّر عرفاني ايران يافته و همين امر او را از كليه پيشوايان فكري عصر خود ممتاز كرده و به نحو بسيار خيره كننده اي برتري داده است. او در ذيحجّه سال 659 هجري در قريه بيابانك سمنان به دنيا آمد.پدرش محمّد بن احمد بيابانكي ملقب به ملك شرف الدّين در دستگاه ايلخانيان مغول داراي مقام و منزلت بود. شيخ نيز در سن پانزده سالگي به در بار ارغون راه يافت.

کساني بوده اند که از علوم ظاهري نيز هر يک سر آمد زمان خود بوده اند همچون شيخ علاءالدّوله چنان که از تصانيف ايشان معلوم است.

شيخ مي فرمايد: « من که در خانواده اي محتشم به نوجواني رسيدم ، به هر کاري راضي نمي شدم وملازمت هر کسي را نمي پذيرفتم ، مگر سلطان روزگار را که ارغون بود .همچنين تصريح کرده است که ده سال بي طمع خلقي ومال ، به همگي همّت ، به عمل پيشگي او ( ارغون) پرداختم .اخلاص من در ملازمت وخدمت به سلطان ، از ديگر ملازمان وعمل پيشگان، ممتازم کرد ومورد توجّه و عنايت سلطانم گردانيد.

وي از شاگردان عزيزالدين فاروبي و رشيدالدين ابوالقاسم بوده است. فرقه تصوّف را از شهاب الدين ابوحفض سهروردي گرفته و سلسله طريقت وي به مجدالدين بغدادي مي رسد .

عمّ وي ملک جمال الدين سمناني ، وزير سلطان وقت ارغون بوده از 15 سالگي به خدمت سلطان مذکور شغل گرفت .

احمد در کودکي يک چند به مکتب رفته وخواندن و نوشتن آموخته که اين آموزش ها تا زمان 15 سالگي ادامه داشته است. سپس از طريق عمو و پدر خود به دربار راه يافته و در اندک زماني مورد توجّه ارغون قرار گرفته است .

علاءالدّوله پس از انقطاع از حکومت که به سال 705 ه.ق و با اجازه الجايتو صورت گرفته دست به برخي خدمات اجتماعي نيز زده است؛ از جمله کارهاي او ساخت وآبادان ساختن منطقه اي به نام صوفي آباد خداداد است که چنان مورد علاقه علاءالدّوله بوده که درباره آن به نوعي بهشت و مينوي فرضي مي نگريسته و ده ها بيت و غزل و ترانه براي آن سروده است قطعه اي از اشعار او در اين باره چنين است:

صافي است از شرکت صوفي آباد اي عماد
        کـرده ام بر لـطف ايــزد در بـنايـش اعـتمـاد
        آب آن جـاري صــوفـي بـاد بر خـوردار از آن
        تــا جـهـان آبـاد بـاشـد آن بـنـا آبــاد بــاد
        وقـف کـردم حـاصلش بر صوفيان و ذاکران
        تـا دل صـوفـي شـود دريـن انــشـاد بــاد
       وي هم زمان با دانشمندان برجسته اي چون خواجه رشيدالدين فضل الله همداني ، خواجه نصيرالدّين    طوسي ، علّامه حلي ، شيخ صفي الدّين اردبيلي و خواجوي کرماني مي زيسته و با آن ها مراودات علمي داشته است . ايشان قرآن، حديث، فقه، لغت و ظرايف شعر را نزد دانشوران عصر خود آموخت.

وي در زمينه علوم فيزيک نيز فعاليّت داشته و شيوه آبياري استخري امروز سمنان با قوانين عرفي محلي آن، يکي از روش هاي پيچيده نظام آبياري سنتي در ايران مي باشد که به شيخ علاءالدّوله سمناني نسبت داده شده است.

احمدبن محمّد  ثروت کلان خود را وقف درويشان و فقرا ساخت و به تحصيل علوم ديني روي  آورد در سال 687 به بغداد رفت و از محضر علما و عرفاي آن شهرکسب فيض کرد. سپس به حجاز رفت و حج گذاشت و به موطن خود بازگشت و در خانقاه خويش به عبادت و ارشاد و تأليف و تصنيف پرداخت . تأليف 300 کتاب و رساله به عربي و فارسي را به او نسبت داده اند که نام 19 تأليف او در هديه العارفين آمده است. از جمله :

1 – آداب الخلوت 

2 – تفسير قرآن در سيزده جلد

        3 – المکاشفات 

4 – فوايدالعقايد

5 – سلوه العاشقين ( به فارسي )

        6 – سّر البال في اطوار السلوک اهل الحال (به فارسي )

        7 – بيان الذکر الخفي المستحب للاجر الوفّي ( به فارسي ) 

        8 – العروة الاهل الخلوة والجلوة 

        9 – قواعدالعقايد

دولتشاه سمرقندي مي نويسد: شيخ العارف رکن الحق  و المله و الدين علاءالدّوله و هو احمد بن محمّد بن احمد البيابانکي کمال او از شرح مستغني است. رسوّم صوفيّه را احياء کرده و بعد از شيخ جنيدي بغدادي هيچ کس چون او در اين طريق قدم ننهاده است .

مؤلف قواعدالعقايد و سّرالبال في اطوار السلوک اهل الحال ، از اکابر مشايخ صوفيّه و معاصر شيخ عبدالرزاق کاشاني است و ميان آن ها مشاجره هايي بزرگ در گرفت بلکه هر يک ديگري را کافر شمرد .

در نتيجه جنگي كه در سال 683 هجري قمری بين ارغون و سلطان احمد تكوار در گرفت، ارغون شكست خورد و بعد از آن كه احمد تكوار به قتل رسيد، ارغون به پادشاهي رسيد و اداره امور خراسان ، ري، مازندران، قومس، را به پسرخود غازان خان واگذاشت .

 درهمين جنگ بود كه به شيخ ركن الدين علاءالدله سمناني كه از مقربّان خاص ارغون بود جذبه اي از جذبات الهي دست داد قبا و كلاه را به يك سو افكند و از خدمات ديواني كناره گرفت و به سمنان آمد و به عبادت و تأليف و تصنيف كتب ديني و اخلاقي پرداخت . ديري نكشيد كه خانقاه وي در سمنان قبله گاه عارفان و دانشمندان و شاعران و بزرگان و همچنين ايلخانيان مغول گرديد كه واقعه ذيل موقعيّت شيخ رادر نزد ايلخانيان مغول نشان مي دهد.

وقتي كه ميان امير چوپان اميرالامراي ابو سعيد و خان مغول اختلاف افتاد وي با هفتاد هزار و به اتّفاق امرا عازم عراق شد و در مشهد ، امرا عهد و پيمان كردند كه از او بر نگردند و به سمنان آمدند و لشگريان در مواضع كه بر سر راه بود چندان ويراني كردند كه آثار آباداني نماند .

در سمنان امير چوپان به شيخ علاءالدّوله متوسّل شد كه ميان او و ابوسعيد ميانجي شود. شيخ درخواست او را پذيرفت و به نزد سلطان رفت. سلطان اورا احترام تمام نمود، از براي او به پا خواست ، او را پهلوي خود نشاند و پيش اوبه زانوي ادب درآمد. شيخ موعظه تقريركرد و در اثناي سخن به امير چوپان رسيد؛ ولي ايلخان ميانجي اورا قبول نكرد و گفت اگر راست مي گويد بايد كه جريده (تنها) پيش من آيد تا به گوشه اي كه تعيين مي كنم بنشيند و به عبادت مشغول گردد؛ اگر نه ميان ما و او حاكم ، عدل شمشير است .

 دراواخر حكومت ابوسعيد، شيخ خليفه و مريد بالوي زاهد از شيخ درويشان آمل بود كه به سمنان آمده و به خدمت شيخ علاءالدّوله رسيد . شيخ علاءالدّوله از او پرسيد: به كدام يك از مذاهب اربعه مقيّدي ؟ شيخ خليفه گفت: آنچه من مي طلبم از اين مذاهب بالاتر است . دواتي پيش شيخ بود، آن چنان بر سر وي زد كه بشكست و شيخ خليفه از سمنان به بحر آباد رفت .

او سر انجام پس از عمري تلاش وکوشش و دستگيري و ارشاد در شب جمعه بيست ودوّم از ماه رجب سال 736 ه.ق در سن هفتاد و دو سالگي جان به جان آفرين تسليم نمود ودر صوفي آباد سمنان به خاک سپرده شد.

عزيزي در مقام ايشان چنين سروده :

تاريخ وفات شيخ اعظم

سلطان محققان عالم

برمسند خو نشته خرم

بيست و سوّم مه رجب بود

اندر شب جمعه مکرم

از هجرت خاتم النبيين

هفصد بگذشت وسي و شش کم

مقبره شيخ علاءالدّوله سمناني واقع در روستاي صوفي آباد سمنان ، در آغاز بنايي رفيع و با عظمت بود که به دستور عمادالدّين جمال الدّين عبدالوهاب، وزير سلطان محمّد خدا بنده از خشت خام ساخته شد . سپس خانقاهي برآن افزود و در آن جا به رياضت پرداخت و پس از مرگ در آن جا به خاک سپرده شد. آرامگاه عارف مشهور قرن هشتم هجري قمري از بناهاي دوران مغول با بناي خشتي است .

بناي خانقاه وآرامگاه اين عارف مشهور که بازمانده ی معماري اواخر قرن هشتم هجري قمری از بناهاي دوران مغول است، خشتي بوده و به علّت سستي و نداشتن استحکام و بي توجّهي روبه ويراني نهادبه طوري که به جز دو ستون ايوان بقيه ی بنا منهدم شد. خوشبختانه از طرف سازمان ميراث فرهنگي استان ضمن گمانه زني هايي كه در اين خانقاه و اطراف آن شده ، قسمت هايي از آن بازسازي گرديده است.


یادی از بزرگان موسیقی ایران

هرشب من واندوه تو وگوشه محنت

که اقبال نداند ره کاشانه ما را

ان بخت نداریم که یکشب مه رویت

روشن کند این کلبه ویرانه مارا



امیر شاهی سبزواری


(وف 857 ق)، خطاط، نقاش، موسیقیدان و شاعر، متخلص به شاهى. از غزلسرایان معروف شیعه‏ى قرن خود بود و ظاهراً در شاعرى، استاد عبدالرحمان جامى بوده است. در سبزوار به دنیا آمد و نیاكانش از امراى سربدارى و خود خواهرزاده‏ى خواجه على مؤید سربدارى بود. علت اشتهار شاعر به امیر به همین سبب، و انتخاب تخلص شاهى هم ظاهراً به این دلیل است. وى در طلب علم و ادب به هرات رفت و در خدمت شاهزاده بایسنقر منصب تقرب و ندیمى یافت. بعد از مدتى از او رنجیده شد و از هرات به سبزوار رفت و در آنجا به كشاورزى پرداخت. در اواخر عمر براى نقاشى كوشك گل‏افشان كه بابر میرزا در استرآباد ساخته بود، به آنجا رفت و همان درگذشت. جنازه‏ى او را به سبزوار انتقال دادند و در خانقاه مربوط به نیاكانش به خاك سپردند. امیرشاهى انواع خطوط را خوش مى‏نوشت و نام وى را در زمره‏ى خوشنویسان كتابخانه‏ى بایسنقرى آورده‏اند، ولى تاكنون نمونه‏ى خطى از وى دیده نشده است. امیر در فن نقاشى مصور و مذهب شهرت داشت و در موسیقى ماهر بود و عود مى‏نواخت. از آثار وى: «دیوان شعر»، مشتمل بر دوازده هزار بیت.

یادی از بزرگان موسیقی ایران

( ملیت: ایرانی   قرن: 11 )

 صیدی تهرانی

(وف 1069 ق)، شاعر. در تهران به دنیا آمد، به اصفهان رفت و در آن شهر به تحصیل دانش و شاعرى پرداخت. چون در آنجا شعرش مورد قبول نیفتاد مانند دیگر شاعران آن روزگار به هندوستان رفت. در 1065 ق ملازم شاه جهان شد و با سرودن قصایدى در ستایش او و دخترش مورد عنایت شاه جهان و جهان‏آرا بیگم قرار گرفت. وى سرانجام در هندوستان درگذشت و در مشهد رضوى دفن شد. از آثار او: «دیوان» شعر كه بیشتر قصیده است؛ «مثنویى» در تعریف كشمیر.


دیوان ایشان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است

یادی از بزرگان موسیقی ایران

در نوار های کاستی  که در اختیا ر دارم به دنبال نواری می گشتم که نواری بدون کاور یافتم که بر روی ان اسمی را دیدم که بی اختیار بغضی گلوی این از نفس افتاده را گرفت 

نام درج شده بر روی نوار نام کسی نبود بجز مهدی واصغر خالدی واحمد خان عبادی

نام این بزرگان بهانه ای شد برای این پست

نام بزرگانی که براحتی نمیتوان از کنار انان گذشت که شوربختانه این روزها براحتی از کنار نام انان می گذریم

هنرمندان بی تکراری که هرگز تکرار نخواهند شد چون هنرمندی مثل ابوالحسن خان صبا را نداریم

تکرار نخواهند شد چون این روزها دغدغه نان بیشتر از دغدغه هنر می باشد

تکرار نخواهند شد چون عشقی نیست وخاطری نیست

 موسیقی اصیل ایرانزمین اینگونه به قهقرا رفته می رود

با گذری به کارنامه هنری بی هنران در این سی سال اخیر پی می بریم چرا هیچکدام از اثار انان در خاطر ها به یادگار باقی نمانده است انگونه که صدا وسیمای هنر ستیز مجددا بازگشتی به عقب نموده واثار بی تکرار دوران طلایی موسیقی سرزمین مادری را نصفه و نیمه پخش می کند

از منظری شاید جای بسی خوشنودی باشد که اثار به یادگار مانده از هنرمندان بی بدیل   دل صاحبدلان را جلا میدهد لیکن شورختانه از منظر دیگر جای بسی تاسف هست که اثار انان را با بی احترامی در بین برنامه هایی پخش می کند که مناسب برای اینگونه موسیقی نمی باشد

از ماست که برماست

وقتی ما برای پاسداشت نام ویاد بزرگان تارنگار هایی راه اندازی می کنیم ولی بنا به دلایلی که به نظر حقیر هیچکدام منطقی بنظر نمی رسد یکباره تارنگار را رها می کنیم انتظاری نباید داشته باشیم که حکومت هنر ستیز به نام و اثار انان بی احترامی نکند

ایا ما هنر دوستان از احوال جلیل شهناز و فرهنگ شریف ونادر گلچین وکورس سرهنگ زاده وهمایون خرم وفریدون حافظی ومعینی کرمانشاهی و فخری ملک پور و عبدالوهاب شهیدی وفرهاد فخرالدینی که یادگاران دوران طلایی موسیقی ملی ایران می باشد خبری داریم ویا سراغی از انان می گیریم 

یا منتظر ان هستیم که سایه انان نیز از سر موسیقی این سرزمین پرواز کند وفریاد وامصیبتا سر دهیم

اینگونه می شود که هنرمند بزرگی چون حسن کسایی در بی خبری ودر سکوت کامل خبری دفن می گردد ویا هنرمند توانایی چون بانو روشنک در سکوت وبی خبری دفن می گردد

ایا نباید به حال هنرمندان این دیار که انچه از خود با عشق به یادگار باقی گذاشته اند گریست ایا نبایستی از عزیزانیکه با زحمت ومشقت تارنگار هایکه راه اندازی وبه نام ان هنرمند ثبت نموده لیکن انرا به روزرسانی نمی کنند انتظار داشت که این کمترین کار را با کمال عشق برای انان انجام دهند

با گذری به ارامگاه ظهیرالدوله پی میبریم چگونه حکومتی داریم وچگونه این هنر ستیزان بی هنر شرایط را فراهم می کنند که نام این بزرگان به فراموشی سپرده شود

ومنتظریم ساز تار به نام اذربایجان ثبت شود وفریاد وامصیبتا سردهیم

 از پشت اینهمه کابل وشیشه نمی توان تمام احساس درونی خود را بیان نمود 

پس کمی به خود ائیم و به هنرمندان بی تکرار خود سهوا بی احترامی نکنیم ویاد انان را همواره با احترام ذکر کنیم وبه هر شکلی که می توانیم نام ویاد انان را پاس بداریم

زیاد گویی این حقیر از نفس افتاده را به بزرگی خود ببخشید  

امید که خاطر عزیزی از کلام این حقیر رنجیده نشده باشد

یادی از بزرگان موسیقی ایران

به یاد هنرمند بزرگ وبی تکراری که  هیچگاه قدر او را ندانستیم ونخواهیم دانست هنرمند مظلومی که غریبانه زیست وغریبانه پرکشید وغریبانه ارامیده است



دربارة محمودی خوانساری آنچه از هنر و سلوک او گفته و نوشته شده بسیار است؛ بسیاری، خصوصیات رفتاری وی راستوده و شماری دیگر از مختصات هنری او سخن به میان آورده‌اند؛ «حمید تجریشی» که خود از بستگان محمودی بوده، در کتاب خود با عنوان «مرغ شباهنگ» شرح و احوال زندگی این هنرمند را با حوصله و تفصیل نگاشته است؛ جراید نیز هرساله در سالمرگ او به یادش می‌نویسند؛ اما به‌راستی چه مؤلفه‌هایی موجب شده است تا نام «محمودی خوانساری» در فهرست جاودانه‌های موسیقی این مرز و بوم ثبت و ضبط شود؛ حال آنکه به لحاظ خصوصیات آوایی، محدودة صوتی محمودی از بسیاری آوازخوانان زمانة خود کمتر بود؟ مگرنه آنکه محمودی خوانساری برای زینت آواز خویش، تنها از چند تحریر مشخص استفاده می‌کرد و مگرنه آنکه به لحاظ تسل‍ّط در فن «شعرخوانی» و حتی بیان برخی الفاظ یا حروف، آواز محمودی کاملاً قابل نقد و حتی در برخی موارد، دارای ایراد است؟ پس رمز جاودانگی «مرغ شباهنگ» در چیست؟


ژرفنایی از سر شوریدگی
...نخستین مشخصة محسوس در آوای محمودی «ژرفای دست‌نیافتنی» نوای اوست؛ شوریدگی منحصربه‌فرد محمودی و امتزاج صحیح آن با هنرش، عمقی به آواز او بخشیده است که دست‌یابی به آن، به معنای درک دقیق چنین عمقی، به دشواری صورت می‌پذیرد و همین مشخصه است که هر شنونده‌ای را در پی بردن به کنه آنچه در آواز «محمودی خوانساری» نهفته است، تشنه‌تر می‌کند.
آوای محمودی، اندوخته‌های وجود سوختگان عشق را فریاد می‌زند و در این فرایند، آن‌چنان صادقانه عمل می‌کند که برای نیوشندگان آگاه و یا حتی عوام موسیقی، جذابیتی کم‌نظیر می‌آفریند؛ جذابیتی که سخت‌اندیش ‌ترین موسیقی‌دانان را نیز به سوی خود کشانیده و زبانشان را به تحسین برگشوده است.

صداقت
دومین خصیصة مشهود در آثار آوازی محمودی، ایجاد هم‌گونی کم‌نظیر در برخورد دوسویة احوالات درونی او با کلامی است که خود با وسواسی فراوان به گزینش آن دست می‌یازید؛ محمودی در بیان سوز آتش وجود خود، گویاترین اشعار را در قالب رساترین ابیات ممکن به کار می‌برد. او اصولاً در رویکرد کلامی آوازش هیچ‌گونه «محافظه‌کاری» را به رسمیت نمی‌شناخت و درست به همین سبب بود که در گزینش کلام، دچار کلیشه‌های معمول زمانة ما نمی‌شد؛ همان چیزی که می‌توان با تعبیر «اپیدمی حافظ‌خوانی» که خود ناشی از ضعف درونیات بسیاری از آوازخوانان معاصر است، از آن یاد کرد. محمودی جز مواردی اندک که به خواندن اشعاری از حافظ و سعدی مبادرت ورزیده، هر کلام زیبایی را که به بهترین نحو بیانگر احوالات درونی‌اش بوده، با زیور صدای خویش آراسته است. در آثار آوازی محمودی، غزلیاتی از شعرایی چون فروغی بسطامی، عراقی، غبار همدانی، رهی معیری، شهریار، نظام وفا، علی اشتری، علی‌رضا تبریزی و ابراهیم باستانی پاریزی به چشم می‌خورد؛ رویکردی که شاید بسیاری از آوازخوانان معاصر از آن غافل مانده باشند.

استقلال و یگانگی صوت
ماهیت صوتی «محمودی خوانساری»، کاملاً مستقل و بری از هرگونه تقلید از هر آوازخوان دیگر بود. چنین استقلالی علاوه بر آنکه نام محمودی را به‌عنوان آوازخوانی خلاّق در جامعة موسیقی ایران مطرح می‌کرد، در کلی‍ّت فضای موسیقی زمانه شرایطی را فراهم آورده بود که تنوع رنگهای صوتی در آن را افزون می‌نمود؛ به‌جز محمودی دیگر آوازخوانان زمان، هریک ماهیتی خاص از آواز را به شنوندگان موسیقی ایرانی ارائه می‌کردند که صد البته در این میان متاع محمودی مرغوب‌تر از سایرین بود. صدای محمودی، بی‌هیچ زحمتی برای تقلید، تنها صدای محمودی بود؛ این ویژگی آن‌چنان به خود او تعلق داشت که هنوز پس از گذشت سالیان دراز از زندگی هنری و مرگ وی، هیچ‌یک از هنرجویان و هنرمندان حوزة آواز ایرانی نتوانسته‌اند صوتی حتی نزدیک به صوت محمودی را از حنجره استخراج کنند. این ویژگی آواز محمودی، لااقل از آن جهت که هنرجویان رشتة آواز را از تقلید صوت دیگر آوازخوانان برحذر دارد، حائز تأمل و تعمق است؛ گو اینکه در حال حاضر تقلید از ذات صوت، آن‌چنان شیوع یافته که مقلدین حتی مخرج برخی حروف را ـ که مختص حالات ذاتی لب و یا فکین هر فرد است ـ به تقلید می‌نشینند و بر آن تفاخر نیز دارند

مجموعه فاخر گلها

برنامه‌ٔ راديو گلها به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از راديو ملی ايران پخش می‌شد. اين مجموعه برنامه‌ها جمعاً شامل ۸۵۰ ساعت مقدمه و شعرخوانی به همراه آواز بود، كه در اين ميان تك نوازی‌هايی نيز گنجانده شده بود. طرح اصلی اين برنامه از داوود پيرنيا، معاون نخست وزير در یک دوره، بود كه علاوه بر داشتنِ شهرتی به سزا در امر قضا و سياست، دانشمندی وطن‌پرست و فرهيخته به شمار می آمد كه عشق به سرزمين مادری و زبان پارسی و فرهنگ غنی ايران زمين و شعر و ادب آن دیار در وجودش ريشه دوانده بود. وی پس از بازنشستگی و ترکِ زندگیِ سیاسی، به سال ۱۳۳۵ به مدت يازده سال خود را تمام و كمال وقف توليد برنامۀ گلها كرد.

پيرنيا بسياری از بزرگان علم و ادب پارسی را به همكاری با خويشتن فراخواند تا آنجا كه موفق به جلب حمايت گروهِ بسیاری ‌از دانشمندان، هنرمندان و موسيقی‌دانانِ بنامِ آن عصر شد. از جمله‌ٔ اين افراد می‌توان به استادانِ معارف اسلامی، همچون جلال‌الدين همايی، سعيد نفيسی، و بديع‌الزمان‌فروزانفر؛ سناتور، نويسنده و دانشمند، علی دشتی؛ ملك‌الشعراء عصر، لطف‌علی صورتگر؛ تاريخ‌دان بنام، رضازاده شفق؛ و همچنين شاعران و ترانه‌سرايان مشهوری چون معينی كرمانشاهی، عماد خراسانی، رهی معيری، تورج نگهبان، شهريار، سيمين بهبهانی، هوشنگ ابتهاج (سايه) و بيژن ترقی اشاره كرد.

علاوه بر اين، بسياری از منتقدانِ ادبیِ بنام، مجريان مشهور راديو، خوانندگان، آهنگ‌سازان و موسيقی‌دانان پر آوازۀ ايران نيز در كنار وی بودند. از جملۀ اين موسيقی‌دانان و آهنگ‌سازان می توان ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، روح‌الله خالقی، حبيب‌الله بديعی، لطف‌الله مجد، مرتضی نی‌داوود، حسن كسايی، جليل شهناز، رضا ورزنده، احمد عبادی، فرهنگ شريف، و پرویز یاحقی و حسين تهرانی را نام برد. از خوانندگان نامدار قرن بيستم ايران كه در برنامۀ گلها حضور داشتند نيز می‌توان به بزرگانی چون بنان، مرضيه، حميرا، محمودی قوامی، گلپايگانگی، ايرج، عبدالوهاب شهيدی، سيما بينا، الهه و پوران اشاره كرد.  محمدرضا شجريان، خوانندۀ موسیقیاصیل ايران نيز حرفه‌ٔ هنری خويش را از اين مجموعه برنامه‌ها آغاز كرد.

علاوه بر در اختيار داشتنِ اين گنجينۀ عظيم از هنرمندان، بخت و اقبال نيز به ياری پيرنيا شتافت و وی را مشمول لطف و حمايت همه‌ٔ جانبه‌ٔ نصرت‌الله معينيان، مديركل راديوِ ملی ايران، نمود. معينيان در سال‌های ۱۳۲۹-۱۳۴۹ انقلابی ‌در برنامه‌‌های راديو ايجاد و آن‌ها را از جنبه‌ٔ تبليغات صرف شركت‌ها و رجال سياسی خارج كرد و تبديل به وسيله‌ای ‌برای نشر و اشاعۀ فرهنگ و زبان و ادب پارسی نمود. برنامه‌های توليدی پيرنيا به سرعت در كانون‌های شعر و ادب مظهر فرهيختگی و غنا شناخته شدند، زیرا در ساخت آن‌ها از ذخيره‌ٔ ارزشمند ديوان بيش از ۵۶۰ شاعر كهن و معاصر زبان فارسی بهره گرفته شده بود. حتی تا به امروز نيز معيارهای فاخر ارائه شده در اين مجموعه برنامه همچنان سنگ محكی برای ارزش گذاری كارهای بعدی است و از آن با نام دايرة‌المعارف موسيقی ايران ياد می‌شود. به راستی چنين است زیرا بسياری از معروف‌ترين اشعار و ترانه‌های معاصر نيز مخصوص همين مجموعه برنامه تقرير و تاليف شد.

در طول يازده‌سال رياست و نظارت پيرنيا بر توليد مجموعهٔ گلها  اين مجموعه تهيه شد: گلهای جاويدان (157 برنامه)؛ گلهای رنگارنگ (481برنامه)؛ برگ سبز (312برنامه)؛ يك شاخه گل (465برنامه)؛ و گلهای صحرايی (62برنامه) تکنوازان (750 برنامه) موسیقی ایرانی( حدود 700 برنامه) گلچین هفته (116برنامه) نوای نی (45برنامه). هر يك از اين مجموعه‌ها شامل آثار برگزيده‌ٔ شاعران كهن و معاصر زبان پارسی، و دكلمه‌ٔ شعر در آن‌ها با موسيقی و اجرای آهنگ و تفسیر جامع و كامل استادانِ فن همراه بود و دكلمه کنندگانِ بنام و وارد به فن دكلمه‌ٔ اشعار در آن حضور داشتند. همچنين موسيقی كهن و بومی ایرانی نيز اين مجموعه را آراسته بود.

برنامهٔ گلها نقطهٔ عطفی در تاريخ فرهنگ و ادب پارسی به شمار می‌رود كه شعر و شاعران و موسيقی و موسيقی‌دانان را ارزشی والا بخشید. تا آن زمان به دليل حساسيت‌های دينی‌- اجتماعی حاكم بر جامعه در مقابل شعر و آهنگ و موسيقی، اين هنر در خفا و پشت درهای بسته تمرين می‌شد. حتی هنگامی ‌هم كه موسيقی ‌در مناسبت‌های خاص در ملا عام نواخته و اجرا مي‌شد، موسيقی‌دانان را هم شان و هم مرتبۀ مطربان می‌دانستند و كسی‌ به ارزش و جايگاه هنری آنان واقف نبود.

تا پيش از اجرای راديويی گلها، خوانندگان زن از شأن و منزلت اجتماعی والايی برخوردار نبودند و به آن‌ها به چشم هنرمند نگریسته نمی‌شد. به دليل كيفيت و كميت بالای اين مجموعه برنامه، ديدگاهِ طبقاتِ جامعه نسبت به موسيقی و موسيقی‌دانان و خوانندگان تغييری كلی يافت و برای نخستين بار پس از قرنها متصديان اين پيشه نابغه و پیشروِ هنر والا به شمار میآمدند و ديگر از تحقير آنان و هم مرتبه دانستن ايشان با مطربانِ خيابانی، ‌كه شأن اجتماعی پايينی داشتند، خبری ‌نبود.

برنامهٔ گلها چنان اشتياق و تغييری در زندگی جامعهٔ ‌آن روز ايران ايجاد كرد كه بسياری برنامهٔ روزانهٔ خود را به گونهٔ تنظيم می‌كردند كه با برنامهٔ ‌مورد نظر آن‌ها در راديو همخوانی داشته باشد تا آهنگ‌های مورد علاقهٔ خود را از دست ندهند، بتوانند آن‌ها را ضبط كرده، با دوستان و آشنايان گوش دهند و مبادله كنند. در ميان موسيقی‌دانان نيز برنامهٔ گلها باعث ظهور انقلابی نو-كلاسيك  گشت كه در طی آن بسياری از شعرهای مشهور شاعرانِ عهد قاجار، همچون عارف قزوينی، شيدا و درويش‌خوان، بازبينی و توسط هنرمندانِ تازه دوباره اجرا شد. اين برنامه‌ها همچنين منجر به كشف دوبارۀ ژانرهای اصيل موسيقی ایرانی شد. اين ژانرها به دقت مورد تحقيق و بررسی قرار گرفت و ضبط و پخش گردید. بنابراين، برنامهٔ گلها در حفظ و دميدن حياتی نو در كالبد موسيقی و شعر بومی ‌و كلاسيك ایرانی نقشی اساسی داشت. اين سبك شعر و موسيقی از سوی بيگانگان داخلی و خارجی در معرض تهديدی جدی بود، زیرا آنان برای مدرنيزه كردن، و گاه نابودی كامل فرهنگ و سنت‌های ایرانی و راه و رسم کهنِ عاشقی کمر بسته بودند.

به احتمال قوی يكی ازمهم‌ترین پیامدهای برنامۀ گلها در جامعه‌ٔ ايران که در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ درصد بیسوادی در آن به ۸۵ در صد می‌رسید، تلفيق شعر و موسيقی و عادت دادن مردم به شنيدن شعر و موسيقی خوب بود. اين برنامه با يادآوری و معرفی دوباره‌ٔ بيش از ۵۶۰ شعر فارسی (از قديم تا جديد) باعث شد مردم به گونه‌ٔ گسترده به عمق و غنای ميراث ادبی خود پی ببرند. بر اثر پخش اين اشعار از راديو علاقه به ادبيات كلاسيك فارسی جانی‌ تازه يافت و تقاضا برای انتشارِ ديوان‌های شاعران كه سال‌ها مهجور مانده بودند و ديگر چاپ نمی‌شدند، يا كيفيت چاپ و نشر آن‌ها پايين بود ناگهان بالا رفت و كتاب‌ فروشی‌ها و مراكز توزيع و چاپ و نشر از ميزان اقبال عمومی برای خواندن اين كتاب‌ها در شگفت ماندند.

پس از بازنشستگی پيرنيا به سال ۱۳۴۶ تنی چند از موسيقی‌دانان و انديشه‌مندان و شاعران جايگزين وی شدند كه، به رغم نيت پاك و قصد خير، هرگز نتوانستند به معيارهای والای قبلی برسند. در سال ۱۳۵۱ هوشنگ ابتهاج (سايه) شاعر بنامِ معاصر، مسئوليت توليد برنامه‌ها را عهده دار شد و با تغيير نام برنامه‌ها همه را در غالب برنامه‌ای واحد به نام گلهای تازه (۲۰۱ برنامه) ارائه نمود. ابتهاج درمسندِ مديريتِ برنامۀ گلها علاقه به اشعار دورهٔ قاجار (۱۱۷۳-۱۳۰۴) را نيز در سراسر دههٔ ۵۰ دوباره زنده كرد.  به رغمِ محدوديت‌هايی كه پس از انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۷ در بارۀ موسيقی ایرانی اعمال شد، تا حدودی بر اثر نگرش ابتهاج به اين برنامه، حركتی برای حفظ و غنای رسوم موسيقی محلی كلاسيك  ایران آغاز گشت كه همچنان تا به امروز پويا و زنده است.

* * *

یادی از بزرگان موسیقی ایران

جذبه ماه

اواز: غلامحسین بنان

اهنگساز:ایرج ملحوجی

شعر: رضا ثابتی


تو همچو ماهی ماه درخشان

منم چو دریا با همه طوفان

اسیر مهتابم

چو مه بماند چهره زیبا

به جذبه آید پهنه دریا

من هم ز رخت بی تابم

کو آن بختی که به دامن تو رسد زمانی دستم

خواهم جانا که تو با نگهی شبی کنی سرمستم

دور از رویت منم و غم دل به گوشه تنهایی

ای مه باز آ که مرا نبود غمی تو چون باز آیی

به دام عشقت افتادم مبر تو ای مه از یادم

به آرزویت بنشستم به یاد رویت دلشادم

چو به مه تابد رویت چه جذبه ها دارد

چو روی بی تابم در شکنج تنهایی

همه شب چشم عاشق بود به راه ای مه

که به او با دلجویی کنی نگاه ای مه


این ترانه کمتر در دسترس صاحبدلان بوده است

یادی از بزرگان موسیقی ایران

به بهانه زاد روز اسدالله ملک
مصاحبه با همسر زنده یاد اسدالله ملک

اعظم ملک: زندگی با یک هنرمند ملی سخت نيست 
همسر اسدلله ملک گفت: آدم تا با یک هنرمند بزرگ ملی زندگی نکند متوجه نمی‌شود که به راستی برای خلق یک اثراز چه میزان الهام بهره می‌گیرد.

اعظم ملك همسر اسدلله ملک؛ نوازنده ویالون و آهنگساز برجسته ایرانی درباره مشکلات زندگی با یک هنرمند موسیقیدان به پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران گفت: امکان ندارد که زندگی در کنار هنرمندی ملی نظیر او سخت بوده باشد. زندگی با او رویایی و زیبا بود و افسوس که دیر به دست آوردمش و زود از دست دادمش.
وی افزود: زمانی که کنار خانواده‌اش بود جز عشق به آن‌ها نمی‌بخشید و عشق خانواده را در ملودی‌های خود راه می‌داد و زمانی که ملودی می‌ساخت روح موسیقی را به خانواده‌اش عرضه می‌کرد. سخت‌ترین لحظه برای من زمانی بود که او را از دست دادم و ایران متوجه نشد که چه موجود گرانقدری را از دست داده است.
همسر اسدالله ملک با اشاره به ماهور تنها فرزندی که از استاد ملک برجای مانده است، ادامه داد: ماهور در نواختن ویلون پنجه پدرش را دارد و سبک و عشق پدر را در موسیقی به ارث برده است و به‌راستی وقتی می‌نوازد همه گمان می‌کنند که اسدالله ملک نوجوان است که بار دیگر ساز به دست گرفته است.
 وی همچنین با یادآوری خاطره ‌ای از روز خواستگاری خود عنوان کرد: زمانی که اسدالله از من پرسید مهر چقدر؟ من گفتم هر چه تو بگویی و او گفت مهر وعشق و محبت من تا ابد تقدیم تو. 
اعظم ملک تنها راه شناخت یک هنرمند را زندگی با او دانست و افزود: آدم تا با یک هنرمند بزرگ ملی زندگی نکند متوجه نمی‌شود که به راستی برای خلق یک اثراز چه میزان الهام بهره می‌گیرد. خوب به خاطر می‌آورم زمانی که ماهور سه ساله بود به خلق اثری با عنوان "جان عاشق" می‌اندیشید. کار شکل نمی‌گرفت تا زمانی که یک شب ماهور تب کرد و همان شب اسدالله ملودی جان عاشق را نوشت.
وی در پایان گفت: همین که چراغ خانه ملک را با عنوان بنیاد موسیقی ملک روشن نگه داشته‌ام و از آنجایی که او فردي مادی نبود، ما نیز با حداقل هزینه‌ها پذیرای هنرجویان هستیم؛ برای من کافی است. همین که همه به این بنیاد سر می‌زنند و یادی از اومی‌کنند، برای من کافی است و اکنون حضور ماهور است و خاطره او را برای من تداعی می‌کند و انگیزه زندگی به من می‌دهد. 
اسد الله ملک در ۱۴ مرداد سال ۱۳۲۰در محله «دروازه دولت» تهران متولد شد. در ایام کودکی و نوجوانی حدود سه سال شاگرد ابولحسن صبا بود و بزودی جز شاگردان خاص ایشان محسوب شد. او شاگرد اساتیدی چون روح الله خالقی، هنگ آفرین و علی محمد خادم میثاق و... نیز بود و به تکمیل آموخته‌های خویش و تجربه اندوزی مشغول شد. در همان سالها خالقی، او را در ارکستر انجمن ملی موسیقی که توسط خود ایشان اداره می‌شد پذیرفت و بدین ترتیب در بزرگی به روی پیشرفت و شکوفایی ملک باز شد. بعد از آن سالها اسدالله ملک از هنرستان موسیقی فارغ التحصیل شد و سپس موفق به دریافت لیسانس موسیقی از دانشگاه هنرهای زیبا گردید.
از جمله خوانندگانی که ملک با آنها همکاری داشتند می‌توان به اکبر گلپایگانی، محمود محمودی خوانساری، ایرج، بهرام حصیری، محمدرضا شجریان، کوروس سرهنگ زاده و... اشاره کرد که ثمره سالها همکاری آنها با استاد ملک آهنگهای زیبایی چون تک درخت، مرغ شباهنگ، جدایی تو، حکایت دل و... است که سالها مورد اقبال مردم ایران بوده‌است. در سال‌های پس از انقلاب نیز او تلاش خود را برای اعتلای موسیقی متوقف نکرد و حتی بسیاری از هنرمندان "گلها را به همکاری مجدد فرا خواندند که می‌توان به اساتیدی چون فضل‌الله توکل اشاره نمود که به دعوت ایشان پاسخ مثبت دادند. در اواخر عمر او شروع به ضبط آثار ارکستری خود با سازبندی‌های مختلفی (مانند ویلن - عود، ویلن - سنتور - سه تار، ویلن - قانون، ویلن - عود - سنتور و...) کرد که می‌توان به کاستهای «نغمه رویایی»، نغمه‌ها و.... اشاره نمود که هر کدامشان سرشار از قطعات زیبایی برای همنوازی می‌باشد. ملک به همراه گروهی از اساتید در جشنواره هایی در ایتالیا و فرانسه و... شرکت می‌کند و رتبه اول را در برخی جشنواره ها نصیب خود می‌کند. این هنرمند برجسته در روز سه شنبه 9 بهمن 1389 براثر تومور مغزی در بیمارستان ایران‌مهر دیده از جهان فانی فروبست.




به بهانه زادروز اسدالله ملک/ شایسته: اسدالله ملک تا آخرین لحظه عمر دست از آموزش برنداشت سرپرست گروه چکاوک گفت: استاد اسدالله ملک هرچه در توان داشتند در آموزش هنرجویان جوان به کار می‌بستند و به هیچ وجه در بند دنیای مادی نبودند.

رضا شایسته از شاگردان و نزدیکان اسدلله ملک؛ نوازنده ویلون و آهنگساز برجسته ایرانی درباره این هنرمند سرشناس به پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران گفت: استاد ملک صاحب سبک و مکتب ویژه‌ای بودند و به نظرم از میان نوازنده‌های ویلون تنها آثار استاد ملک، بدیعی و یاحقی این ویژگی را داشتند.وی ادامه داد: صدای ساز استاد ملک منحصر به فرد بود و زمانی که صدای ساز ایشان به گوش هر کسی می‌رسید، مخاطب در مدت کوتاهی متوجه می‌شد که این صدا تنها می‌تواند از ساز استاد ملک برخیزد.سرپرست گروه چکاوک با اشاره به تلاش ملک در تعلیم و تربیت شاگردانشان توضیح داد:  وی سالیان بسیاری را صرف آموزش به شاگردانشان کرد و امروز بسیاری از آن‌ها مایه افتخار موسیقی ایران‌اند و در ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران فعالیت می‌کنند.شایسته همچنین با بیان اینکه استاد ملک در آموزش به شاگردانش از هیچ چیز دریغ نمی‌کرد، اظهار کرد: ایشان هر چه در توان داشتند در آموزش هنرجویان جوان به کار می‌بستند و به هیچ وجه در بند دنیای مادی نبودند. شاگردانی که علاقه و استعداد داشتند اما تمام توان مالی لازم برای پرداخت شهریه نداشتند  را با عشق در کلاس‌هایش می‌پذیرفت. زندگی ایشان در هنر و آهنگسازی خلاصه می‌شد.وی درباره جدیت این استاد سرشناس در عرصه موسیقی گفت: در تمام زندگی‌ام از تنها کسی که حساب می‌بردم استاد ملک بود. هیچ گاه نتوانستم توانایی خود را در مقابل ایشان تمام و کمال نشان دهم و هرچه تمرین می‌کردم، تنها سی یا چهل درصد توانایی‌ام در مقابل جدیت استاد نمایان می‌شد. ما در عرصه تعلیم و تربیت، کمتر استادی نظیر ایشان داشتیم و استاد ملک تا آخرین لحظه دست از آموزش شاگردانش نمی کشید و شاید به دلیل این عشق بی دریغ بود که هر هفته از تمام شهرهای ایران، نظیر مشهد، شیراز و غیره برای آموزش نزد ایشان می‌آمدند.  اسد الله ملک در ۱۴ مرداد سال ۱۳۲۰در محله «دروازه دولت» تهران متولد شد. در ایام کودکی و نوجوانی حدود سه سال شاگرد ابولحسن صبا بود و بزودی جز شاگردان خاص ایشان محسوب شد. او شاگرد اساتیدی چون روح الله خالقی، هنگ آفرین و علی محمد خادم میثاق و... نیز بود و به تکمیل آموخته‌های خویش و تجربه اندوزی مشغول شد. در همان سالها خالقی، او را در ارکستر انجمن ملی موسیقی که توسط خود ایشان اداره می‌شد پذیرفت و بدین ترتیب در بزرگی به روی پیشرفت و شکوفایی ملک باز شد. بعد از آن سالها اسدالله ملک از هنرستان موسیقی فارغ التحصیل شد و سپس موفق به دریافت لیسانس موسیقی از دانشگاه هنرهای زیبا گردید.از جمله خوانندگانی که ملک با آنها همکاری داشتند می‌توان به اکبر گلپایگانی، محمود محمودی خوانساری، ایرج، بهرام حصیری، محمدرضا شجریان، کوروس سرهنگ زاده و... اشاره کرد که ثمره سالها همکاری آنها با استاد ملک آهنگهای زیبایی چون تک درخت، مرغ شباهنگ، جدایی تو، حکایت دل و... است که سالها مورد اقبال مردم ایران بوده‌است.در سال‌های پس از انقلاب نیز او تلاش خود را برای اعتلای موسیقی متوقف نکرد و حتی بسیاری از هنرمندان گلها را به همکاری مجدد فرا خواند که می‌توان به اساتیدی چون فضل‌الله توکل اشاره کرد که به دعوت ایشان پاسخ مثبت دادند. در اواخر عمر او شروع به ضبط آثار ارکستری خود با سازبندی‌های مختلفی مانند ویلن - عود، ویلن - سنتور - سه تار، ویلن - قانون، ویلن - عود - سنتور و... کرد که می‌توان به آلبوم‌های نغمه رویایی، نغمه‌ها و.... اشاره کرد که هر کدامشان سرشار از قطعات زیبایی برای همنوازی است.  ملک به همراه گروهی از اساتید در جشنواره هایی در ایتالیا و فرانسه و... شرکت و رتبه اول را در برخی جشنواره ها نصیب خود کرده است.این هنرمند برجسته روز سه شنبه 9 بهمن 1389 براثر تومور مغزی در بیمارستان ایران‌مهر دیده از جهان فانی فروبست.

انعکاس غم


نه بدل شوری و شوقی نه بسر مانده هوائی

تو هم ای مرگ مگر مرده ای ای داد . کجائی

هر چه خواهم که سر خویش کنم گرم به کاری

گل به چشمم گل آتش شود و باده بلائی

مرگ از من چه بگیرد به جز از رنج و اسارت

غم طوفان چه خورد مرغک بی برگ و نوائی

هیچکس نیست در این دشت مگر کوه که آن هم

انعکاس غم ما هست گرش هست صدائی

ما که رفتیم به دریای غم و باده ولی نیست

این همه جور سزای دل پر خون ز وفائی

جمله چون است وچرا هر ورق از دفتر هستی

بازگویند که ما را نرسد چون وچرایی

بندگی گر چه نکرده ست عمادت تو خود باش

که ستم نیست به ناکام خوش از کامروایی

یادی از بزرگان موسیقی ایران


درویش امیر حیاتی متولد 1300 در صحنه و فرزند علی قلی حیاتی است.

 

 ایشان یکی از پرآوازه ترین نوازندگان تنبور و یکی از نامدارترین مداحان مولا علی (ع) است.

 

نواختن تنبور را از 12 سالگی نزد پدرش آغاز نمود و سپس در خدمت سید نصرالدین جیحون آبادی مدت

 

چندین سال به تکمیل آموخته های خود پرداخت.شخصیت او در عین سادگی ، آمیزه ای از عشق و شور

 

 و جنون است و همین ویژیگی ها باعث تفاوت عمده ی شیوه ی او در نواختن تنبور و خواندن آواز در 

 

مقایسه با دیگر استادان تنبور شده است.همین شوریدگی بود که باعث شد در جوانی 14 مرتبه

 

 به زیارت نجف اشراف برود.

 

پس از این دوران بنا به تقاضای دوستانش به تهران آمد و تا قبل از مرگش در تهران اقامت کرد.

 

او با وجود اقامت طولانی در تهران و دوری از مراکز اصلی رواج موسیقی و مقام های تنبور ،

 

توانست نه تنها ارتباط عمیق خود را با موسیقی و مقام های زادگاهش حفظ نماید بلکه بر بستر ذوق ،

 

 ظرافت و شوریدگی خویش ، شیوه ای منحصر به فرد را در اجرای مقام های باستانی و حقانی تنبور از

 

 خود به یادگار گذارد.

 

در سال 1339 به دعوت مسئولان وقت رادیو ایران ، آهنگ ماندگار(علی جویم علی گویم) و چند آهنگ

 

 دیگر را اجرا و ضبط نمود که این امر عامل مهمی در شناساندن تنبور به خارج از منطقه کرمانشاهان

 

 گردید.

 

روش مضراب کاری او نیز با استادان دیگر تنبور متفاوت بود.

 

تنبور خاص او که به «نداءالحق» موسوم است ، کاسه ای طنینی به مراتب بزرگتر از سایر تنبورها دارد.

 

امیر حیاتی در سرودن شعرهای کردی و فارسی نیز صاحب ذوق بود.

 

تنها اثر او با عنوان (علی جویم علی گویم) که در آن به نواختن مقام های باستانی تنبور هم می پردازد

 

 به همت آقای محمدرضا درویشی و مرحوم سید خلیل عالی نژاد توسط موسسه فرهنگی-هنری ماهور

 

 منتشر شده است.

 

درویش امیر حیاتی در دوشنبه 24 بهمن ماه 1384 چهره در نقاب خاک کشید روحش شاد یادش گرامی.

 

و اما صحبت های دوستان او در مراسم خاک سپاریش ............

 

محمدرضا درویشی:

 

او صرفا یک نوازنده تنبور نبود ، بلکه بر موسیقی مقامی تسلط کامل داشت و به

 

 صورت معنوی این مقام ها را به طور کامل درک کرده بود .امیدوارم که جوان ها مانند حیاتی و عالی نژاد

 

 صرفا در نوازندگی مرعوب تکنیک نشوند.

 

کیخسرو پورناظری:

 

 ما باید افتخار کنیم که هنر موسیقی ما می تواند روح و روان انسان را سیقل و تراش

 دهد.

 

 استاد امیر حیاتی جوان هایی را که سال ها در مکتب او درس می گرفتند ، برای ما به یادگار گذاشته است.

 

 این نوازنده تنبور اولین تنبور نوازی است که توانست اشعار فارسی را بر قطعات ساز تنبور  استفاده کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                      » بر گرفته از کتاب ندالحق و سایت کاوه «

 

یادی از بزرگان موسیقی ایران

یاد واره رضوی سروستانی


اواز: محمد رضا شجریان

غزل اواز: شیخ اجل سعدی

با همکاری: حسین علیزاده/ همایون شجریان



من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم

 

و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم

 


نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست

 

نه احتمال نشستن نه پای رفتارم

 


کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست

 

 سفر کنید رفیقان که من گرفتارم


نه او به چشم ارادت نظر به جانب ما

 

 نمی‌کند که من از ضعف ناپدیدارم

 


اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی

 

من این طریق محبت ز دست نگذارم

 


مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل

 

درست شد به حقیقت که نقش دیوارم

 


در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست

 

اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم

 


به عشق روی تو اقرار می‌کند سعدی

 

همه جهان به درآیند گو به انکارم

 


کجا توانمت انکار دوستی کردن

 

که آب دیده گواهی دهد به اقرارم


یادی از بزرگان موسیقی ایران

بزرگداشت ابوالحسن ورزی


 اجرای اهنگ امد اما  با ویلون همایون خرم وگفتار همایون خرم در مراسم


بزرگداشت ابوالحسن ورزی


اجرای تصنیف تمنای وصال تو یگانه و ترانه مراببوس با صدای حسن

 گلنراقی و تکنوازی همایون خرم


بخش دوم

مراسم احمد عبادی

اواز: محمد رضا شجریان

نی: محمد موسوی

غزل اواز: رباعی حکیم عمر خیام نیشابوری



یاران مــوافق همـــه از دست شدنــــــــد


در پای اجــل یکان یکان پست شــدنــــــد


خـــوردیم ز یک شراب در مجلس عمـــر


دوری دو سه پیشتــر زما مست شـدنــــــد


به یاد حسن کسایی

فایل تصویری

تک نوازی نی وسه تار

توسط استاد حسن کسایی

یاد ونامش همواره گرامی باد


خرم ان روزکه از این منزل ویران بروم

راحت جان طلبم واز پی جانان بروم



یادی از بزرگان موسیقی ایران

اواز: پریسا

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی بتو مشغول و تو غایب ز میانه
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است


اواز: مولود زهتاب

ساقی تو ای شاهد دنیای من
خرده به این حال پریشون نگیر
می زده ام تا لب مرز جنون
عاشم و دردم و آسون نگیر
تا جون دارم ساقی شرابم بده
راه به دنیای سرابم بده


اواز: پریسا

نمیدانم چه در پیمانه کردی (جانم)
تو لیلی وش مرا دیوانه کردی 
جانم دیوانه کردی جانم دیوانه کردی خدا دیوانه کردی


تحفه درویشی از خاک پای مردم ایران زمین پیشکش به مردم ایران زمین

به یاد علی اصغر بهاری

نغمه ی ساز

برنامه ای از رادیو بامداد

بیستم خرداد ماه درراه است واین روز یاد اور خاطره غمبار پرواز پیر

 هنرمندی است از دیار سرزمین اهورایی ایرانزمین

به یاد پیر کمانچه نواز پهنه ایرانزمین

علی اصغر بهاری هنرمند بی ادعا ومظلومی که ساز خوش نوای کمانچه

 را دوباره زنده نمود وجایگاه این ساز را در موسیقی اصیل ایرانی نشان

 داد.  

 

هنرمندی که نام او ساز کمانچه را در ذهن نداعی میکند.

روحش شاد ویادش گرامی باد.

به یاد حسین قوامی

بهار عاشقان

اواز: حسین قوامی

اهنگ: همایون خرم

کلام: مولانا


 با احترام به همه هنرمندان این دیار کهن که خاک پای انان هستم اگر لایق باشم.

وبا احترام به همه سروران وعزیزانم در تارنگارها که عاشقانه در راه زنده نگهداشتن نام ویاد هنرمندان این دیار کهن تلاش میکنند.

هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه هیچیم.

 بخش اول این البوم در سال 1367 که استاد قوامی در سن 79 سالگی بوده اند اجرا گردیده است .

ایا بار دگر چنین هنرمندانی در پهنه ایرانزمین پا به عرصه خواهند گذاشت؟

 این برنامه که اخرین اواز استاد قوامی می باشد با کلامی از مولانا واهنگی از استاد خرم در سال 67 اجرا گردیده که یکسال بعد استاد به یاران دگر خود پیوستند.

تنها  باید تاسف خورد که چنین هنرمندانی را از دست دادیم.

باید حسرت دوران طلایی موسیقی ایرانزمین را خورد.

هیچگاه احساس درونی وتاسف خود را نمی توان با این زبان الکن بازگو نمود که کجا بودیم وکجا رسیدم.

با گذری به خانه ابدی هنرمندان این دیار پی میبریم که هنرمند در این دیار کهن چگونه در  سرزمین مادری خود خوار  وذلیل شده اند . تا زمانیکه بودند عاشقانه برای مردم دیار خود سرودند ونواختند وخواندند حال هم که به جاودانگی پیوسته اند در خانه های ابدی در خانه پدری خود مظلومانه وغریبانه به سر می برند واز بعضی از انان چنان بتی ساخته ایم ودیگران را به بوته فراموشی سپرده ایم.

وای از ما که هیچگاه میانه رو وبدون تعصب نبوده ایم گاهی از انطرف بام افتاده ایم وگاه از این طرف بام

ایا هیچگاه اندیشه نموده ایم که اگر یک اثر جاودانه شده وهنوز بعداز چندین دهه از اجرای ان هنوز طراوت وتازگی در ان احساس میشود حاصل تلاش عاشقانه تک تک هنرمندان از شاعر و نوازندگان وخواننده بوده است.

ولی شوربختانه ما فقط از یک بعد به ان نگاه کرده ایم وارزش کار دیگران را نیز در یکنفر خلاصه کرده ایم.

بدون اغراق بایستی پذیرفت که هنرمندان از دست رفته در هر زمینه ای هیچگاه تکرار نخواهند شد.

پس تلاش کنیم وبدون تعصب نام همه انان را در جایگاه خود زنده نگه داریم.

تلاش کنیم که این چراغ کم نور شده فرهنگ وادب وهنر این سرزمین خاموش نگردد.

تلاش کنیم زحمات عزیزان و سروران را در تارنگارها که عاشقانه وعارفانه و بدون ذره ای منت انچه در اختیار دارند پیشکش عزیزان  می نمایندوتجارب خود را در زمینه هنر این دیار اهورایی در اختیار علاقه مندان قرار میدهند با سخنان گزنده از خود نرانیم وکار انان را ارج گذاشته وقدر دان زحمات انان باشیم.

تاجم نمی فرستی تیغم بر سرمزن

مرهم نمی گذاری زخم دگر مزن



 




اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد

گر این درخت بخندد از آن بهار چه باشد

 

وگر به پیش من آید خیال یار که چونی

حیات نو بپذیرد تن نزار چه باشد

 

شکار خسته اویم به تیر غمزه جادو

گرم به مهر بخواند که ای شکار چه باشد

 

چو کاسه بر سر آبم ز بی قراری عشقش

اگر رسم به لب دوست کوزه وار چه باشد

 

کنار خاک ز اشکم چو لعل و گوهر پر شد

اگر به وصل گشاید دمی کنار چه باشد

 

بگفت چیست شکایت هزار بار گشادم

ز بهر ماهی جان را هزار بار چه کردم

 

من از قطار حریفان مهار عقل گسستم

به پیش اشتر مستش یکی مهار چه باشد

 

اگر مهار گسستم وگر چه بار فکندم

یکی شتر کم گیری از این قطار چه باشد

 

دلم به خشم نظر می کند که کوته کن هین

دو نام بود و یکی جان دو یار غار چه باشد

 

انار شیرین گر خود هزار باشد و گر یک

چو شد یکی بفشردن دگر شما چه باشد

 

خمار و خمر یکی استی ولی الف نگذارد

الف چو شد ز میانه ببین خمار چه باشد

 

چو شمس مفخر تبریز ماه نو بنماید

در آن نمایش موزون ز کار و بار چه باشد


به یاد احمد  عبادی

به یاد یگانه سه تار نواز ایران

استاد احمد عبادی

تکنوازی نی محمد موسوی در مراسم دفن استاد احمد عبادی

اواز: محمد رضا شجریان

کلام : حکیم عمر خیام نیشابوری


یاران  موافق  همه   از  دست   شدند

در پای  اجل  یکان  یکان پست شدند

بودیم  به  یک شراب  در مجلس عمر

یک  دور ز  ما  پیشترَک مست  شدند

 


یادهنرمندان

به یاد شاپور نیاکان


شاپور نیاکان

شاپور نياكان" از نوازنده چيره دست و شيرين نواز ويولن در ايران است كه در سال  ۱۳۰۵ درنطنز كاشان به دنيا آمد، پدرش از شاگردان مرحوم درويش خان بود وبه زيبايي تار مي‌نواخت.........


از كودكي به موسيقي علاقه‌مند شد و هر زمان كه پدرش دست به ساز مي‌برد او دست از همه كارها حتي بازيهاي كودكانه مي‌كشيدوبه پنچه‌هاي پدر خيره مي‌شد تا اين‌كه در  ۱۴ سالگي با ويولني كه پدر برايش خريده بود به تمرين پرداخت و رديف‌هاي موسيقي ايراني را با كمك پدر به صورت سينه به سينه آموخت. درسال  ۱۳۲۳ به‌تهران آمد و با استادان موسيقي آن زمان آشنا شدو تكنيك‌هاي موسيقي را نزد يك معلم آلماني فرا گرفت. شادروان نياكان‌بلافاصله پس از آموختن فنون موسيقي به راديو رفت و از سوي سوي "مشيرهمايون شهردار" مورد آزمون قرار گرفت و از آن سربلند بيرون آمد. و اركستر پنج راديو را تشكيل داد.

در اين شبكه با هنرمندان بنامي همچون "فرهنگ شريف"، "حسين همدانيان"، "انوشيروان روحاني"، "مهدي تاكستاني"، "ميرفتاح بازرگان"، "عمادرام"، "سلمكي" برنامه اجرا مي‌كرد. اولين آهنگ نياكان "طوفان عشق" نام داشت كه در فيلمي به همين نام اجرا شد، اين هنرمند بيش از  ۳۰۰ آهنگ ساخت كه شعر اغلب آنها از خودش بود.

آثارش به سرعت با استقبال مردم روبه رو مي‌شد و در كوچه و خيابان زمزمه مي‌كردند. در طول فعاليت هنري با خوانندگاني همچون "منوچهر همايون پور"، " قاسم جبلي"، "منوچهر شفيعي"، "بهرام سير"، "اكبرجغه"، "حسن طاووسي"، "هوشنگ شوكتي" وبسياري ديگر همكاري كرد. وي بجز درنوازندگي، تعليم هنرجو و ترانه سرايي‌دستي داشت و با زبان فرانسه آشنايي داشت و شغل اصلي‌اش معلمي بود به همين جهت در زمان خود جزو با سوادترين هنرمندان كشور محسوب مي‌شد.

وي در آهنگسازي و تكنوازي روش و متد خاص خود داشت و خود را محصور رديف و چارچوب قواعد موسيقي نمي‌كرد به همين جهت با مسوولان موسيقي راديو اختلاف داشت تا اين كه سرانجام اين اختلاف بالا گرفت و بصورت قهر، راديو را ترك كرد. از آن پس ديگر درمجالس عمومي ساز نزد و تنها در محافل دوستانه دست به ساز مي‌برد. "امين‌الله رشيدي" خواننده پيشكسوت در كتاب "عطرگيسو" مي‌نويسد : شاپور نياكان نوازنده چيره دست و خوش قريحه،از پنجه‌هاي خارق‌العاده‌اي برخوردار بود.

نياكان به‌جز آهنگ و ترانه‌هاي مختلف غزلياتي نيز سروده است و سرانجام پس از يك عمر تلاش و كوشش فرهنگي و هنري در  ۱۶ اسفند  ۱۳۷۲ در سن ۶۷ سالگي درگذشت و در امام زاده طاهر كرج آرام گرفت. روحش شاد.


یاد هنرمندان

یاد هنرمندی که کمتر از او گفته و نوشته میشود

یگانه شاگرد مرتضی خان محجوبی

هنرمندی که بی ادعا قدم بر جای پای پدر پیانو نوازی ایران گذاشته است.

امید که همواره سلامت وبا ارامش باشد.

بانو فخری ملک پور

اما استاد بانو فخری مَلِک پور ، بهترین شاگرد شادروان مرتضی محجوبی . بانویی که به گفته ی همگی استادان و بزرگانی که با مرتضی محجوبی آشنا بوده اند و صدای ساز او را از نزدیک شنیده اند ، هیچ کس در پیانو نوازی به سبک کاملا ایرانی به خوبی و توانایی او نمی نوازد  البته پیانو تنها یکی از چندین سازی است که ایشان بر آن تسلط دارند  . پیش از اندکی نوشتن درباره ی زندگی استاد و آثار استاد فخری ملک پور ، یگانه ی پیانو نوازی به سبک کاملا ایرانی ، بهتر است شعری را که شادروان استاد بیژن ترقی درباره ی ایشان سروده اند و به ایشان تقدیم شده است را بنویسم :

گل

تقدیم به خانم فخری ملک پور

پرده چو برداشتم از روی ِ گل / خانه پَریخانه شد از بوی ِ گل

مَنظَرِ ما کرده چو باغ بهشت / مهر ِ تو و چهره ی نیکوی گل

تا که مرا مست و غزلخوان کنی / همچو نسیم آمدی از کوی ِ گل

جان و دلم را به نشاط آوَرَد / خنده ی مینا ، رخ ِ مینوی ِ گل

یاد ِ تو و خاطره ی ِ ساز ِ تو / سایه صفت می کَشَدَم سوی ِ گل

جوی ِ گلابَم به نظر آوَرَد / رایحه ی ِ دلکش و دلجوی ِ گل

کرده خداوند به باغ ِ هنر / خُلق تو پاکیزه تر از خوی ِ گل

می رَوَم از هوش و به هوش آرَدَم / سِحر ِ سُرودِ تو و جادوی گل

بیژن از اَلطاف ِ تو شد نغمه ساز / بلبل ِ شیداست ثناگوی ِ گل

بیژن ترقی / نوروز 1381

استاد فخری ملک پور ، پیانو نواز برجسته ی ایرانی

درباره ی اینکه مرتضی خان محجوبی که بود و چگونه پیانو را که سازی فرنگی است آن طور به خدمت موسیقی ایرانی در آورد و آن گونه پیانو نواخت که گویی پیانو ، سازی ایرانی بوده است ، کارشناسان موسیقی بسیار بیشتر از اینها باید بگویند و بنویسند چون هنوز ، آن گونه که شایسته ی جایگاه هنری اوست ، مردم و علاقمندان معمولی موسیقی او را نمی شناسند  به ویژه با سکوتی که پس از سال 1357 در موسیقی ایران رخ داد  تنها یک جمله از کتاب خاطرات استاد میلاد کیایی در بزرگی مرتضی خان محجوبی نقل می کنم و سپس درباره ی استاد فخری ملک پور می نویسم . استاد میلاد کیایی درباره ی مرتضی محجوبی می گوید : تنها کسی که پیانو را ایرانی کوک کرد و آن حس های ایرانی را به خوبی اجرا کرد ، مرتضی خان محجوبی بود .

و اینک اندکی درباره ی استادی می نویسم که بهترین شاگرد مرتضی خان محجوبی است و پیانو نوازی او همگان را به یاد مرتضی خان محجوبی می اندازد .

فخری ملک پور در یکم مهرماه 1314 در تهران زاده شد . پدرش سید ذبیح الله مَلِک پور از هنردوستان و مشاهیر زمان خود بود . آن چنان که منزل پدری فخری ملک پور ، محفل اُنس بزرگترین شاعران و موسیقی دانان زمان بود ، بزرگانی چون مرتضی خان محجوبی ، حسین تهرانی ، پرویز یاحقی ، فرهنگ شریف ، احمد ابراهیمی ، صادق سرَمَد ، علی تجویدی ، عبدالحسین شهنازی ، ادیب خوانساری ، بیژن ترقی و بسیاری دیگر .

در چنین محیطی ، فخری ملک پور ، آموختن موسیقی را با نواختن ساز پیانو در سن ۹ سالگی آغاز کرد و طی مدت ١۲ سال به طور پیوسته ردیف سازی و آوازی موسیقی دستگاهی ایران و کلیه ی قطعات و ساخته‌های استاد را فرا گرفت .

پیوند عمیق و محکم عاطفی مابین استاد و شاگرد ، در نهایت موجب انتقال کلیه ی ویژگی‌ های ساز استاد و انعکاس جوهر ِ کار ایشان در نوازندگی شاگرد شد . تمامی ظرائف و شگرد های خاص نوازندگی استاد مرتضی محجوبی ، غَلت‌ ها ، تحریرها ، تکیه ‌های همراه با قدرت و صلابت و در عین حال با پنجه ‌ای شیرین و تاًثیر گذار در ساز ایشان متبلور شده است .

علاوه بر این ، استاد فخری ملک‌پور ، تصانیف قدیمی ، ضربی ‌ها و قطعات گوناگون ، فنون مربوط به بداهه نوازی ، مرکب ‌نوازی و شیوه‌ های همراهی با آواز و سازهای دیگر را ازاستاد محجوبی فرا گرفت .

آشنایی با سه‌تار ، نزد استاد احمد عبادی ، برای ادراک ظرافت ‌ها در اجرای جمله ‌ها و استفاده از خرده نت‌های تزیینی و واخوان‌ها ، آشنایی با آواز‌ها ، نزد استاد ادیب خوانساری ، برای ادراک و اجرای خط ِ درونی آواز در قطعات آوازی و سازی ، آشنایی با ضَرب برای درک ِ ریتم نزد استاد حسین تهرانی ، فراگیری مبانی آهنگسازی نزد استاد علی تجویدی و یک عمر تمرین مداوم و عاشقانه ، جایگاهی ویژه به استاد فخری ملک‌پور بخشیده ، آنگونه که استادان موسیقی سنتی ، او را به عنوان تنها مکتبدار وفادار و فعال در نگهداری و تدریس شیوه ی استاد مرتضی محجوبی معرفی می کنند .

شادروان استاد بیژن ترقی در کتاب خاطراتش درباره ی ایشان نوشته اند :

زنده یاد مرتضی خان محجوبی غیر از ده ها گنجینه ی نفیس موسیقی و آهنگهای اعجاب برانگیزی که در برنامه ی گلها بر جای نهاد ، شاگردی نیز در عرصه ی موسیقی تربیت کرد که میراث بر همه ی ظرائف و کمالات هنری اوست .

خانم فخری ملک پور ، از چیره دست ترین نوازندگان پیانو در عصر حاضر هستند که از سنین نوجوانی در نزد این استاد عالیقدر به آموزش و فراگیری موسیقی سنتی پرداخت چنان که در میان نوازندگان پیانو جایگاهی ویژه ی خود دارد .

خانم فخری ملک پور، به تصدیق همه ی اساتیدی که با مرحوم محجوبی نشست و برخاست و همکاری داشته اند ازهمان شیرینی پنجه و صلابتی برخوردار است که در استاد بود . هنگامی که قطعات پر شور و هیجان انگیز پیانوی ایشان در فضا می پیچید ، گوئی روح بلند پرواز استاد است که از ملکوت اعلا ، جان درپنجه های شاگرد می دَمَد . گاه در هنگام نواختن قطعات موسیقی ، رَشَحات و ریزه کاریهائی از آهنگهای متنوع استاد ، همچون آبشار ِ نور از زیر ِ پنجه های او جاری و متصاعد می شد که در دل و جان ما رنگین کمان هائی از شور و نغمه و شعر را ترسیم می کرد و چنین است تاثیر ِ وجودی ، آموزشی و اخلاقی شیفتگان و فرزانگان عالم ِ هنر که آوازه ی معارف و آثار گرانقدر خویش را به اعلا علیین می رسانند . این بانوی هنرمند در طول زندگی هنری خود ، آهنگهای بسیار لطیف و ارزشمندی نیز ساخته که یکی دو قطعه ی آن را من سروده ام .

*

استاد فخری ملک پور با اینکه پس از استادش مرتضی خان مجوبی ، یگانه ی پیانو نوازی ایران است اما آنچنان که باید آلبوم یا آثار پیانو نوازی از ایشان در دسترس نیست و ایشان بیشتر به آهنگسازی و آموزش پیانو پرداخته اند و بیشتر ِ پیانو نوازی هایی که از گذشته از ایشان در دسترس است ، ضبط های خصوصی بوده است که ایشان در همراهی با استادانی چون پرویز یاحقی ، حسن کسایی ، علی تجویدی و دیگر بزرگان داشته است و به دلیل خصوصی بودن این آثار ، مردم از شنیدن پیانو نوازی ایشان بسیار بسیار کم بهره برده اند .

اما در این سالها خوشبختانه چند آلبوم و یک کتاب از ایشان منتشر شده است که البته این آثار هم ادای ِ دین استاد فخری ملک پور به استادش مرتضی خان محجوبی بوده است .

آلبوم نخست "مشق استاد" است که در دو سی دی در سال 1385 منتشر شد و اجرای ردیف موسیقی دستگاهی به روایت مرتضی محجوبی است .

آلبوم دیگر "طَرَب انگیز" نام دارد که در سال 1387 منتشر شده و گزیده‌ای از پیش‌درآمدها، چهارمضراب‌هاو تصانیف است .

اما کتاب مهم "مشق استاد"  که در واقع متُد استاد مرتضی خان محجوبی برای آموزش پیانو نوازی به شیوه ی ایرانی است ، در واقع نت های آموزشی استاد مرتضی خان محجوبی در قالب یک ردیف منسجم و فشرده است که شصت سال نزد بهترین شاگرد استاد به امانت بود تا اینکه  به زیور طبع آراسته شد .

شادروان محجوبی ، ردیف موسیقی دستگاهی ایران را با توجه به ویژگی‌های ساز پیانو با روش مخصوص خود به زبان فارسی ، نت نویسی و طی سالیان متمادی آن را به معدودی از شاگردانش آموزش داده‌ و نسخه ی اصلی این ردیف و کلیه دست‌ نوشته‌های خود را نزد بانو فخری ملک ‌پور به یادگار گذاشته بود .

استاد محجوبی روش خاصی در نت نویسی ، مختص اجرای موسیقی ایرانی با ساز پیانو ابداع کرده‌ بود که در آن نت‌ها به زبان فارسی و از سمت راست به چپ نوشته می‌شد و از علامات و نشانه‌های خاصی برای اوزان ، سکوت‌ها ، اجرای ظرائف موسیقی از قبیل ریزها ، غَلت‌ها ، تحریرها ، تکیه‌ها و ... استفاده می کرد .

با آرزوی طول عمر و تندرستی برای استاد فخری ملک پور افتخار پیانونوازی ایرانی

منابع

کتاب خاطرات استاد بیژن ترقی

کتاب خاطرات استاد میلاد کیایی



به یاد نورالدین رضوی سروستانی

ارغوان این چه رازیست که هربار بهار با عزای دل ما می اید


هشتم اردیبهشت ماه یاد اور پرواز غمگینانه هنرمند دیگری از تبار این سرزمین اهورایی است هنرمندی که غریبانه زیست ومظلومانه پرکشید.

به یاد استاد نورالدین رضوی سروستانی

ای دلبر زیبای من

اواز:نورالدین رضوی سروستانی

همنواز: داریوش طلایی

کلام:  مولانا


ای دلبر زیبای من
ای سرو خوش بالای من
لعل لبت صهبای من
آن دل که بردی ، باز ده

افتاده ام در کوی تو
پیچیده ام بر موی تو
مست رخ نیکوی تو
آن دل که بردی ، باز ده


روانش شاد ویادش همواره گرامی باد.


به یاد مرضیه

مناجات

به یاد مرضیه

که هنرش همواره در دل عاشقانش جاوید خواهد ماند.


اواز: مرضیه در بیداد

کلام: پیرپارس

همنواز: ؟



باتو ان عهد که در وادی ایمان بستیم

همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند

چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم

کوس ناموس تو از کنگره عرش زنیم

علم عشق تو بر بام سماوات بریم

خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا

همه برفرق سر از بهرمباهات بریم

حافظ اب رخ خود بر در هر سفله بریم

حاجت ان به که بر قاضی حاجات بریم



به یاد محمودی خوانساری


    دوم ارديبهشت ماه بیست وپنجمین سال درگذشت خواننده دلسوخته و استاد آواز ايران زنده ياد «محمود محمودي خوانساري» مصادف است. اين مقاله بهانه اي است براي گرامي ياد اين هنرمند فرهيخته و آشنايي بيشتر علاقه مندان به آثار او. «محمود محمودي خوانساري» به تاريخ ۱۳۱۳ شمسي در شهر خوانسار ديده به جهان گشود. پدرش «آقا سيدجمال الدين» از روحانيون سرشناس و از عالمان بنام و محترم آن شهر بود. محمود از كودكي به نغمات و آوازهاي دلنشين و اصيل ايراني عشق مي ورزيد و خود نيز صدايي مطلوب و دلپسند داشت. سال ۱۳۲۶ به همراه دايي اش به تهران آمد. در همان سال ها در تهران براي امرار معاش مشغول به كار شد. چند سال بعد با هنرمنداني چون «ناصر مسعودي و قاسم جبلي» آشنا شد. دوستي و همگامي با هنرمند گرامي «ناصر مسعودي» پاي او را به محافل هنري جهت تلمذ از محضر استادان و هنرمندان موسيقي باز كرد. او پيش از آن در سال هاي نوجواني بدون توفيق درك محضر استادان به تنهايي و بدون همراهي استادي به فراگيري آواز پرداخت و اسلوب و روش اين هنر را از طريق صفحات صوتي خوانندگان قديم فراگرفت. مشوق و دلبستگي زايدالوصف او سبب شد تا اين مراحل را با سرعت بيشتري بپيمايد. دوستي آغازين او با هنرمنداني چون «منصور احمدي، ابراهيم سلمكي، جهانگير ملك، اكبر گلپايگاني، شاپور نياكان و پرويز ياحقي» و تني چند اين امكان را به وجود آورد تا براي نخستين بار جهت پخش صدايش به «راديوي نيروي هوايي» كشانده شود. در سال ۱۳۳۵ پس از اتمام دوره سربازي به سبب ديدار و آشنايي با استاد بي بديل موسيقي معاصر ايران، ابوالحسن صبا اشتياقي در نهادش پديد آمد. در مصاحبه اي گفته بود «در سال ۱۳۳۵ بود كه با استاد بي همتاي موسيقي و انساني عاليقدر شادروان ابوالحسن صبا آشنا شدم و اين آشنايي با وجود آنكه ديري نپاييد در زندگي من تاثير زيادي گذاشت. تشويق استاد با وجود عدم تمكن مالي ام مرا دلگرم مي ساخت... مرگ صبا پس از مرگ پدرم مهلك ترين ضربه را به من وارد كرد.»۱ پس از درگذشت صبا در همان سال براي مدتي به شيراز رفت و از سال هاي ۱۳۳۷ تا اوايل سال ۱۳۳۹ در شيراز ماند، گفته اند محمودي به جز تلمذ از محضر استاد صبا از هنرمنداني چون «منوچهر جهانبگلو و كمال دهگان» تعليماتي گرفته و از تجربه و آموزش غيرمستقيم «حبيب شاطرحاجي» مستفيض شده است. در آوازش ريزه كاري هاي آواز استاد بزرگ «اديب خوانساري» هويدا است. چند اثر به جا مانده از محمودي اين نكته را تاييد مي كند.
    راديو شيراز بهترين فرصت براي معرفي بيشتر آواز محمودي خوانساري و فصل مهمي در تاريخ زندگي هنري او بوده است. شهر ادب پرور شيراز ضمن مرهم آلام روحي اين هنرمند دلشكسته و غريب او را در راه انتخاب موسيقي صرفاً اصيل و سنتي پايدارتر ساخت. انتخاب بجاي اشعار سعدي و حافظ براي آوازش بهانه اي بود تا جهت فكري و ذوقي خود را در گلچين كردن اشعار ناب ديگر شاعران بزرگ معاصر و گذشته ايران نمايان سازد. با تمجيد و تحسين زنده ياد «جهانگير ملك» از محمودي نزد شادروان «داود پيرنيا» سرپرست برنامه وزين «گل ها» او مجدداً در سال ۱۳۳۹ از شيراز به تهران دعوت شد و نخستين اجراي خود را در برنامه «گل ها» ارائه داد. اين برنامه كه به همراه ساز فرهنگ شريف است برگ سبز ۵۶ بود. سال هاي ۳۹ تا ۵۷ دوره درخشان، موفقيت و نقطه اوج اين هنرمند آسماني بود كه در كنار استادان بنام و دوستان هنرمندش كه هر يك جايگاه والايي در هنر موسيقي ايران دارند به خلق آثاري ماندگار و كم نظير همت گمارد. خاكساري و فروتني و زندگي بي ريا و درويشانه اش او را هنرمندي بي نياز و مستغني ساخته بود. صداي گرم، جنس و دامنه وسعت صدا، تكنيك و شيوه خاص در آوازش و تسلط به دستگاه ها و گوشه هاي موسيقي و انتقال و القاي احوال و حالات روحي و معنوي اش در آواز او را در زمره يك استاد مسلم آواز و خواننده صاحب سبك درآورد. اهل سلوك بود و هرگز هنرش را به پاي هوس هاي بيهوده مصروف نساخت. محفل باصفاي دوستان را بر مجلس مجلل اعيان ترجيح مي داد. تظاهر و حرص در كسب شهرت بي مورد را نمي پسنديد. عشق به «مادر» كه همه هستي او شده بود و مهر به برادران و خواهرانش او را زبانزد خاص و عام ساخت.
    اين نكات را مي توان از محتواي نامه هايي كه در خلوت شبانه اش مي نوشت به خوبي دريافت. به گفته زنده ياد تجويدي «محمودي داراي صفاتي ملكوتي، ساده دل و پاك طينت بود. صدايش مثل خودش بي گناه بود.»۲ و زنده ياد بنان درباره اش گفت: «آنكه بيش از همه دوستش مي دارم محمودي خوانساري است. نه مثل بعضي از امروزي ها سنت شكني كرد و از قبال موسيقي تجارت كرده... او بدون ادعا است و حرمت موسيقي سنتي را به جاي مي آورد. او راه خودش را رفته و موفق هم بوده است و من تقديرش مي كنم.»۳
    محمودي خوانساري در مصاحبه اي آواز «اديب خوانساري، بنان و گلپايگاني» را ستوده و صداي «عبدالوهاب شهيدي، ايرج و شجريان» را تحسين كرده است. همكاري او با هنرمندان ارجمندي چون «احمد عبادي، رضا ورزنده، حسن كسايي، جليل شهناز، علي تجويدي، پرويز ياحقي، حبيب الله بديعي، فرهنگ شريف، همايون خرم، لطف الله مجد، اسدالله ملك، جهانگير ملك» و تني چند زيبايي آوازش را دوچندان ساخته است. از قدرت و شكوه نوازندگي «مرتضي خان محجوبي» به وجد مي آمده و «اسدالله ملك» را يگانه يار مترادف، همگام و همرازش مي دانست. در محفلي گفته بود «گويا من و ملك همزاد و مترادفيم و هركس به محض ديدار من سراغ او را مي گيرد و هركس با ديدن ملك جوياي محمودي مي شود».
    استاد ارجمند و مورخ شهير معاصر «باستاني پاريزي» در كتاب «حماسه كوير» خويش در فضيلت دو هنرمند گرانسنگ موسيقي چنين مرقوم داشته اند «اگر خوانسار به جاي آن همه خطاط و شاعر و كتاب شناس تنها همين دو خواننده معروف يعني «اديب خوانساري» و «محمودي خوانساري» را نيز داشت باز براي ابراز فضيلت آن سامان كافي بود.»
    محمودي خوانساري نغمه پرداز آثاري چون «مرغ شباهنگ، لاله پرپر، دعاي دل» در نيمه شب دوم ارديبهشت ۱۳۶۶ بر اثر عارضه سكته قلبي درگذشت و جامعه آن روز هنر موسيقي را با مرگ خود اندوهگين و دلشكسته كرد. تمام كساني كه او و هنرش را ارج مي نهادند او را با اشك هاي خود تا قطعه ۱۰۱ بهشت زهرا بدرقه كردند. اين واپسين ديدار بود. 
    ياد و خاطره اش گرامي و جاودان باد.
    خوشبختانه غالب آثار صوتي اين استاد گرانمايه در برنامه هاي گل ها و جز آن به همراه همنوازي بسياري از نوازندگان طراز اول موسيقي ايران مضبوط است و متاسفانه اين آثار در بسياري از مكتوبات و تذكره ها نادرست و يا ناقص درج شده. بدين جهت در پايان اين مطلب نگارنده برآن شد تا به فهرست برخي از اين آثار براي آگاهي بيشتر پژوهندگان و علاقه مندان گرامي به عنوان ماخذ و منبعي مفيد در اين روزنامه وزين بپردازد. پيشتر متذكر مي شود كه شمار آثار اين هنرمند فقيد از دويست اثر متجاوز است و نخست برنامه هاي گل ها الف- گل هاي رنگارنگ شماره هاي ۲۴۱ (ب) در مايه دشتي و غزلي از رهي معيري با مطلع (آنقدر باآتش دل ساختم تا سوختم)/ ۲۹۱ در شور با شعري از عماد خراساني (ماييم و دلي پرخون از جور پري رويي)/ ۴۵۲ دستگاه همايون (حديث درد من گر كس نگفت افسانه اي كمتر)/ ۴۸۴ سه گاه با شعري از رهي معيري (شب يار من تب است و غم سينه سوز هم)/ ۴۸۸ در شور با غزلي از حافظ (ما بي غمان مست دل از دست داده ايم)/ ۴۹۲ شوشتري منصوري با شعري از پژمان بختياري (ما هم شكسته خاطر و ديوانه بوده ايم)/ ۵۱۲ افشاري و شعري از رهي معيري (دور از تو هر شب تا سحر گريان چو شمع محفلم)/ ۵۲۷ ماهور و غزلي از مويد ثابتي (ديريست تا به دير مغان جا گرفته ايم)/ ۵۲۹ الف و ب شوشتري منصوري و غزل پژمان بختياري (دل زشوق گريه اي مستانه مي سوزد مرا)/ ۵۳۳ شور و غزلي از حافظ (ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد)/ ۵۴۰ دستگاه نوا و غزلي از حافظ و سعدي (زاهد پشيمان را ذوق باده خواهد كشت/ تو هيچ عهد نبستي كه عاقبت نشكستي)/ ۵۵۰ افشاري با شعري از قاآني (دل شكسته من آتش است اثر دارد)/ ۵۴۴ دشتي و غزلي از سعدي (آن نه روي است كه من وصف جمالش دانم)/ ۵۶۰ چهارگاه با غزلي از حافظ (مژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمد)/ ۵۶۴ سه گاه با غزلي از سعدي (آن را كه غمي چون غم من نيست چه داند) و ديگر آوازهايي كه شماره هاي آن بر نگارنده مجهول است.
    ب _ گل هاي تازه شماره هاي ۳ آواز دشتي و شعري از شهريار (از زندگاني ام گله دارد جواني ام)/ ۹ سه گاه و غزلي از حافظ (چه مستي است ندانم كه رو به ما آورد)/ ۱۲ سه گاه و شعري از سايه (شب آمد و دل تنگم هواي خانه گرفت)/ ۱۷ بيات ترك با غزلي از ابوالحسن ورزي (با بهار آمد و آورد بوي تو)/ ۱۹ افشاري با غزلي از حافظ (نماز شام غريبان چو گريه آغازم)/ ۲۰ شور با شعري از شهريار (باز امشب اي ستاره تابان نيامدي)/ ۲۷ با غزلي از علي اشتري (عمري زسوز آتش هجران گريستم)/ ۳۰ شوشتري و شعري از حافظ (الا اي آهوي وحشي كجايي)/ ۴۴ شوشتري و شعري از حافظ (دل از من برد و روي از من نهان كرد)/ ۴۷ مخالف سه گاه و غزلي از يغماي جندقي (نگاه كن كه نريزد دهي چو باده به دستم)/ ۵۷ ابوعطا و شعر شهريار (به اختيار دلي برده چشم يار از من)/ ۶۳ ماهور و غزلي از شهريار (امشب اي ماه به درد دل من تسكيني)/ ۷۰ دشتي و شعري از حافظ (به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم)/ ۷۶ سه گاه و شعري از عراقي (بيا بيا كه نسيم صبا مي گذرد)/ ۸۶ همايون و شعري از سعدي (اي زلف تو هر خمي كمندي)/ ۱۱۵ ماهور و شعري از حافظ (صحن بستان ذوق بخشي و صحبت ياران خوش است)/ ۱۱۸ شور و غزلي از عبار همداني (روزي كه كلك تقدير در پنجه قضا بود)/ ۱۳۰ دشتي و غزلي از سايه (چشم گريان تو نازم حال ديگرگون ببين)/ ۱۳۲ ابوعطا و شعري از حافظ (در همه ديرمغان نيست چو من شيدايي)/ ۱۳۵ سه گاه و شعري از حافظ و باباطاهر (ياد باد آنكه سر كوي توام منزل بود)/ ۱۳۷ بيات ترك و غزلي از حافظ (دوستان وقت گل آن به كه به عشرت كوشيم)/ ۱۴۱ بيات اصفهان و شعر حافظ (با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي)/ ۱۴۵ سه گاه و شعر عماد خراساني (چيست اين آتش سوزنده كه در جان من است)/ ۱۴۸ افشاري و شعر سعدي (هر شب انديشه ديگر كنم و راي دگر)/ ۱۵۲ شور و شعري از سعدي (بيا بيا كه مرا با تو ماجرايي هست)/ ۱۶۸ ماهور با شعري از سعدي (سلسله موي دوست حلقه دام بلاست)/ ۱۸۳ سه گاه و شعري از حافظ (چه بشنوي سخن اهل دل مگو كه خطاست)
    ج- برنامه برگ سبز با شماره هاي ۵۶ نخستين آوازگل هاي محمودي خوانساري به همراه تار فرهنگ شريف/ ۶۵ سه گاه و شعري از حافظ (ديشب به سيل اشك ره خواب مي زدم)/ ۷۹ بيات زند و شعري از عراقي (من از تو روي نپيچم گرم بيازاري)/ ۸۲ سه گاه و شعري از حافظ (دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود)/ ۸۸ همايون، شوشتري و غزلي از رهي معيري (شب ياد من تب است و غم سينه سوز هم)/ ۹۴ شور وشعري از تولام وفا (اي كه داري به من از مهر نهاني نظري)/ ۹۹ سه گاه و غزلي از فروغي بسطامي/ ۱۰۲ ابواعطا و غزلي از هماي شيرازي و نواب صفا (لب تشنه ام ساقي به من زان آب آتش زا بده)/ ۱۰۵ افشاري با مطلع (ياران غمم خوريد كه غمخوار مانده ام)/ ۱۰۶ غزلي از مولوي (ما درره عشق تو اسيران بلاييم)/ ۱۰۹ با غزلي از علي اشتري (عمريست تا به پاي خم از پا نشسته ايم)/ ۱۳۴ شوشتري، منصوري و شعري از دنيا! (قصه غصه عشاق جهان)/ ۱۴۹ شور و دشتي و شعري از سعدي (اي خردمند كه گفتي نكنم چشم به خوبان)/ ۱۶۵ سه گاه و شعري از سعدي (بخت آيينه ندارم كه در او مي نگري)/ ۱۶۶ بيات اصفهاني و غزلي از رهي معيري (چون زلف تو ام جانا در عين پريشاني)/ ۱۷۹ شور و غزلي از حافظ (رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد)/ ۲۵۴ شور و شعر مهستي گنجوي و ابوالحسن ورزي (در فغانم از دل دير آشناي خويشتن)/ ۲۶۲ ابوعطا و غزل طبيب اصفهاني (غمت در نهانخانه دل نشيند) و چندين برنامه بدون شماره ديگر كه صرف نظر مي شود.
    د- برنامه شاخ گل شماره هاي ۱۲۶ شور و شعر شيخ بهايي (ساقيا بده جامي زان شراب روحاني)/ ۳۷۷ شور و غزلي از سعدي (دوش بي روي تو آتش به سرم بر مي شد)/ ۳۸۸ دشتي و شعري از سعدي (ندانست به حقيقت كه در جهان به كه ماني)/ ۳۹۸ سه گاه و شعري از حافظ (من ترك عشق و شاهد و ساغر نمي كنم)/ ۴۱۰ افشاري و شعري از هادي رنجي (ما را دل از كشاكش دنيا شكسته است)/ ۴۵۸ بيات ترك و شعري از رفيق اصفهاني (دلم شادم كه با او همدم و همخانه خواهم شد) و چندين برنامه بي شماره مجهول ديگر.
    ه - برنامه هاي زيباي «نوايي از موسيقي ملي، M.F، گلچين هفته و جشن هنر شيراز»
    و- ترانه ها كه شمار آنها گرچه نسبت به آوازها بسيار اندك است اما در اوج زيبايي است و نشانه تبحر اين هنرمند در فن ترانه خواني هم هست. ترانه هاي ماندگاري چون مرغ شباهنگ، ميخانه، لاله پرپر، دعاي دل، گفتم غم تو دارم و...
    ز- آوازها و ضربي هاي بسيار زيبا و دلنشيني كه در محافل هنري اجرا شده و شمار آنها قابل توجه است.
    ح- مصاحبه هاي صوتي استاد كه آنها نيز بهترين منبع و گنجيه تحقيق در موسيقي معاصر است.
    در پايان وجيزه رباعي زنده ياد استاد «مهرداد اوستا» را در توصيف اين هنرمند برجسته آواز حسن مقال مي كنيم. روان هر دو شاد بادا!
    پيش از اين گر سخن از نغمه داودي بود
    پيش ما نغمه همان نغمه محمودي بود
    بال بگشود چو با نغمه سازش آواز
    صوت او صوت خداوندي و معبودي بود.

به یاد استاد غلامحسین بیکجه خانی

ارغوان این چه رازی است که هربار بهار

با عزای دل ما می اید؟



 دو نوازی:



بیست چهارم فروردین ماه به یاد استاد غلامحسین بیکجه خانی



هنرنمایی استاد غلامحسین بیکجه خانی واستاد محمود فرنام در جشن هنر شیراز

یادشان همواره گرامی باد

به یاد استاد مرتضی خان محجوبی

یکم فروردین ماه 1344 سالروز پر کشیدن غمبار پدر پیانو نوازی ایرانزمین مرتضی خان محجوبی  می باشد 

یادش گرامی باد.

یک شاخه گل برنامه شماره 259 ( مخصوص)



دریغ ودرد که شد ساز مرتضی خاموش

فتاده بلبل باغ هنر زجوش وخروش

به باغ داغ لاله تازه گشت چو دید

که مرغ شب به خروش است ومرتضی خاموش


با همکاری هنرمندان: پوران/ گلپایگانی/مرضیه/سیمابینا/قوامی/غلامحسین بنان

گویندگان: روشنک/نورالدین ثابت ایمانی

به یاد یونس  دردشتی


به یاد یونس دردشتی

اواز: یونس دردشتی



همنوازان: فرهنگ شریف/ اصغر بهاری

کلام: استاد سخن شیخ اجل سعدی




تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری
در کس نمی‌گشایم که به خاطرم درآید
تو به اندرون جان آی که جایگاه داری
ملکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم
به کدام جنس گویم که تو اشتباه داری
بر کس نمی‌توانم به شکایت از تو رفتن
که قبول و قوتت هست و جمال و جاه داری
گل بوستان رویت چو شقایقست لیکن
چه کنم به سرخ رویی که دلی سیاه داری
چه خطای بنده دیدی که خلاف عهد کردی
مگر آن که ما ضعیفیم و تو دستگاه داری
نه کمال حسن باشد ترشی و روی شیرین
همه بد مکن که مردم همه نیکخواه داری
تو جفا کنی و صولت دگران دعای دولت
چه کنند از این لطافت که تو پادشاه داری
به یکی لطیفه گفتی ببرم هزار دل را
نه چنان لطیف باشد که دلی نگاه داری
به خدای اگر چو سعدی برود دلت به راهی
همه شب چنو نخسبی و نظر به راه داری

به یاد هنرمندان

به یاد استاد حسین تهرانی


با گفتاری از هوشنگ امیر ابتهاج (ه الف سایه)

هنرنمایی استاد حسین تهرانی قطعه لکوموتیو

چهار مضراب ابوعطا ویلون استاد صبا وضرب حسین تهرانی 

گفتار فرامرز پایور

گفتار حسین تهرانی

ترانه: اوج

اواز: نادر گلچین

اهنگ : فرامرز پایور (به یاد حسین تهرانی)

کلام: لعبت والا


اوج را می نگرم و تو را می بینم

که در آن نقطه دور در همان قله نور

که ملائک گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند         حوریان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

در میخانه زدی         ره افسانه زدی

با سر انگشت نوازشگر جادویی خود           

جرس قافله ها را به نوا آوردی        سایه ثانیه ها را به صدا آوردی

تو همان نفس صدایی

که به جا خواهد ماند       که رها خواهد ماند

در بهار تو چنان قلب زمان در تهی طبل جهان

ضربه هشداری ضربه بیداری

تو همه جان بودی جان به جانانه رفتی           مست شبگرد پریشان بودی

که به میخانه رسی

بنواز با سرانگشت نوازشگر و جادویی خود  

نغمه عشق و صفا را بنواز       نغمه مرغ رها را بنواز



کنسرتی از اهنگسازان موسیقی ایران

کنسرتی از اهنگسازان موسیقی ایران


به یاد استاد جواد معروفی

الهه:ترانه گلهای رنگارنگ 499 در افشاری کلام سیمین بهبهانی

پوران: دستگاه ماهور کلام مولانا

عهدیه: ترانه بلبل سحر در مایه دشتی  کلام پیر پارس

پروین: ترانه دیگر یادت نکنم در افشاری کلام بهادر یگانه

ناهید: ترانه گلهای رنگارنگ 392 در سگاه کلام بهادر یگانه

سیما بینا: ترانه گلهای رنگارنگ 501 در سگاه کلام سیمین بهبهانی




گروه پایور

گروه پایور

اواز: محمد رضا شجریان (افشاری)

همنوازان: جلیل شنهاز/اصغر بهاری/محمد اسماعیلی

اهنگ ورنگ: فرامرز پایور

از کفم رها: کلام واهنگ از عارف قزوینی

کلام: حکیم سنایی/پیرپارس


ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی وخدایی

نروم جز بهمان ره که توام راهنمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو رحیمی تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی

تو نماینده فضلی تو سزاوار ثنایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو جستن که تو دروهم نیایی

لب ودندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از اتش دوزخ بودش روی رهایی


بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت

واندر ان برگ ونوا خوش ناله های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله وفریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

در نمیگیرد نیاز وناز ما با حسن دوست

خرم ان کز نازنینان بخت برخوردار داشت

خیز تا بر کلک ان نقاش جان افشان کنیم

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت


از کفم رها شد مهار دل

نیست دست من اختیار دل

دل بهرکجا رفت وبرنگشت

دیده شد سفید زانتظار دل

خون دل بریخت از دو چشم من

خوشدلم از این انتحار دلم

بعد از این ضرر ابلهم مگر

خم کنم کمر زیر بار دل

گروه پایور

گروه پایور


اواز: محمد رضا شجریان (سه گاه)

همنواز اواز: فرامرز پایور

همنوازان: گروه پایور

پیش در امد ورنگ: فرامرز پایور


انانکه خاک را به نظر کمیا کنند

ایا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به زطبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

چون حسن عاقبت نه برندی وزاهدی است

ان به که کار خود به عنایت رها کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی کشد

هرکس حکایتی به تصور چرا کند

حالی درون پرده بسی فتنه می رود

تا ان زمان که پرده بر افتد چها کنند

پیراهنی که اید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند

بگذر بکوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند





به یاد داریوش رفیعی

به یاد داریوش رفیعی

 دوم بهمن سالروز پر کشیدن داریوش رفیعی است هنرمندی که پای در این جهان فانی نداشت هنرمندی که یادش ونامش همواره در یاد وخاطر دلسوختگان موسیقی اصیل پهنه ایرانزمین جاودان خواهد ماند.

یادش گرامی باد.

اواز: بخت ائینه ندارم

کلام: استاد سخن سعدی

بخت ائینه ندارم که در او مینگری

خاک بازار نیرزم که بر او میگذری


اواز ضربی: گفتم غم تو دارم

کلام: پیر پارس


گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید

گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر اید


به یاد بانو سیمین اقا رضی

سیمین آقارضی درمنی نوازنده شاخص ساز قانون آذر ١٣١٧ خورشیدی در تهران زاده و پس از پایان تحصیلات ابتدایی وارد هنرستان موسیقی شد........






او از ابتدا استعدادی شگرف و عشقی بزرگ به موسیقی  داشت و محضر اساتید بزرگی را درک کرد .استاد صبا در مورد وی گفته بود:«وی یکی از هنرمندان بزرگ موسیقی ایران خواهد شد.» کلامی که سال‌ها بعد محقق شد.

آقارضی با چند ساز آشنا بود و به خوبی و مهارت آنها را می‌نواخت؛ او  ویلون را نزد استاد صبا ،پیانو را نزد جواد معروفی،قانون را از مهدی مفتاح ،آواز را از غلامحسین بنان و تنبک را نزد حسین تهرانی فراگرفت و علاوه بر این با نواختن رباب ، بربط، قیچک و کمانچه نیز آشنایی کامل داشت.

با بسیاری از ارکسترهای بزرگ مانند ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر خالقی به رهبری روان‌شاد روح الله خالقی همکاری داشت و با بسیاری از اساتید همچون پرویز یاحقی، علی تجویدی،حبیب اله بدیعی ،همایون خرم، حسین تهرانی، یوسف یوسف زاده و .... همکاری و اجرا داشته است.

چندی هنرآموز هنرستان آزاد موسیقی  به سرپرستی محمدعلی امیرجاهد و مدرس انجمن حمایت از نابینایان بود و شاگردان بسیاری از کلاس وی بهره گرفتند.

در اواخر دهه ٤٠ به عنوان تکنواز قانون به استخدام رادیو درآمد و در ارکسترهای بزرگی مانند ارکستر گل‌ها و ارکستر سازهای ملی مشارکت پربار داشت.

 مهدی مفتاح که خود از جمله چهره‌های شاخص ساز قانون در ایران به شمار می‌رود، درباره آقارضی گفته‌اند :«سیمین ساز قانون، این ساز باستانی و اصیل ایرانی را با هنر نوازندگی و استعداد خاص خود دوباره زنده کرد.»

از تکنوازی‌های سیمین‌آقارضی می‌توان به آلبوم  «قانون سیمین»  با همراهی تنبک آبتین اجلالی  اشاره کرد که  سالهاست تجدید انتشار می‌شود.

بی‌اغراق می‌توان گفت در تمام اجراهای قبل از انقلاب و  بیشترین اجراهای  سالهای پس از انقلاب در انواع موسیقی ،از موسیقی فیلم، اجرای گروه‌های بزرگ و نام آشنا تا موسیقی‌های مردمی صدای ساز قانونی که شنیده می‌شود، محصول، دستان هنرمند سیمین آقارضی است.  بانو سیمین آقارضی دوشنبه بیست و یکم دی ماه 1388 دار فانی را وداع گفت و رسانه ها از مرگ این استاد بسیار ساده گذشتند.


 تکنوازی قانون وتنبک: با هنرنمایی هنرمند گرامی وزنده یاد بانو سیمین اقا رضی وتنبک ابتین اجلالی

به یاد بنیانگذار  گنجینه فاخر ایرانزمین

به یاد بنیانگذار گنجینه برنامه های گلها  مجموعه فاخر موسیقی ایرانزمین

 داود پیرنیا 

یازدهم ابانماه چهلمین سالگرد در گذشت  بنیانگذار  برنامه گلها داود پیرنیا


این پست پیشکش میگردد به همه صاحبدلان  ودلسوختگان وعاشقان موسیقی اصیل ایرانزمین

عزیزانیکه  عاشقانه وعارفانه در راه جمع اوری و  حفظ  وگسترش این مجموعه فاخر از هیچ کوششی 

فرو گذاری ننموده اند.


 دریافت فایل صوتی نغمه ساز  

برنامه ای از رادیو بامداد که بخش کوچکی از فعالیت های بنیانگذار برنامه گلها را بازگو نموده اند.

یاد ونام داود پیرنبا گرامی وروحش  شاد باد.


تا مهر درخشنده ومه تابان بود

عمر تو چون ((گلها)) ی تو جاویدان باد

چون ان همه شاخه های گل کز تو شکفت

پیوسته دلت شاد ولبت خندان باد



کنسرتی از اهنگسازان موسیقی ایران

کنسرتی از اهنگسازان موسیقی ایران


استاد علی تجویدی

قصه شمع

قصه شمع


استادان پرویز یاحقی ونواب صفا

ای امید دل من کجایی

همچو بختم کنارم نیایی

اشنا سوز ودیر اشنایی

یا بلای دل مبتلایی بی وفا بی وفا

بی وفایی

کنسرتی از اهنگسازان موسیقی ایران

کنسرتی از اهنگسازان


کنسرتی از اهنگسازان موسیقی ایران

استاد حبیب الله بدیعی


چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه ی کعبه

دل بشکسته را میبرم به خانه ی کعبه


 

یادی از بزرگان موسیقی ایران

یادی از بزرگان موسیقی ایران


به یاد : استاد مهدی خالدی

به روایت: مولود ذهتاب

نویسنده: شاهپور بهروزی

یادی از بزرگان موسیقی ایران

یادی از بزرگان موسیقی ایران

یادواره : استادابوالحسن خان صبا(بخش اول)

برنامه ای از: شاهپور بهروزی

به روایت: مولود زهتاب

 

کنسرتی از اهنگسازان

کنسرتی از اهنگسازان موسیقی : همایون خرم