مجموعه فاخر گلها
برنامهٔ راديو گلها به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از راديو ملی ايران پخش میشد. اين مجموعه برنامهها جمعاً شامل ۸۵۰ ساعت مقدمه و شعرخوانی به همراه آواز بود، كه در اين ميان تك نوازیهايی نيز گنجانده شده بود. طرح اصلی اين برنامه از داوود پيرنيا، معاون نخست وزير در یک دوره، بود كه علاوه بر داشتنِ شهرتی به سزا در امر قضا و سياست، دانشمندی وطنپرست و فرهيخته به شمار می آمد كه عشق به سرزمين مادری و زبان پارسی و فرهنگ غنی ايران زمين و شعر و ادب آن دیار در وجودش ريشه دوانده بود. وی پس از بازنشستگی و ترکِ زندگیِ سیاسی، به سال ۱۳۳۵ به مدت يازده سال خود را تمام و كمال وقف توليد برنامۀ گلها كرد.
پيرنيا بسياری از بزرگان علم و ادب پارسی را به همكاری با خويشتن فراخواند تا آنجا كه موفق به جلب حمايت گروهِ بسیاری از دانشمندان، هنرمندان و موسيقیدانانِ بنامِ آن عصر شد. از جملهٔ اين افراد میتوان به استادانِ معارف اسلامی، همچون جلالالدين همايی، سعيد نفيسی، و بديعالزمانفروزانفر؛ سناتور، نويسنده و دانشمند، علی دشتی؛ ملكالشعراء عصر، لطفعلی صورتگر؛ تاريخدان بنام، رضازاده شفق؛ و همچنين شاعران و ترانهسرايان مشهوری چون معينی كرمانشاهی، عماد خراسانی، رهی معيری، تورج نگهبان، شهريار، سيمين بهبهانی، هوشنگ ابتهاج (سايه) و بيژن ترقی اشاره كرد.
علاوه بر اين، بسياری از منتقدانِ ادبیِ بنام، مجريان مشهور راديو، خوانندگان، آهنگسازان و موسيقیدانان پر آوازۀ ايران نيز در كنار وی بودند. از جملۀ اين موسيقیدانان و آهنگسازان می توان ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، روحالله خالقی، حبيبالله بديعی، لطفالله مجد، مرتضی نیداوود، حسن كسايی، جليل شهناز، رضا ورزنده، احمد عبادی، فرهنگ شريف، و پرویز یاحقی و حسين تهرانی را نام برد. از خوانندگان نامدار قرن بيستم ايران كه در برنامۀ گلها حضور داشتند نيز میتوان به بزرگانی چون بنان، مرضيه، حميرا، محمودی قوامی، گلپايگانگی، ايرج، عبدالوهاب شهيدی، سيما بينا، الهه و پوران اشاره كرد. محمدرضا شجريان، خوانندۀ موسیقیاصیل ايران نيز حرفهٔ هنری خويش را از اين مجموعه برنامهها آغاز كرد.
علاوه بر در اختيار داشتنِ اين گنجينۀ عظيم از هنرمندان، بخت و اقبال نيز به ياری پيرنيا شتافت و وی را مشمول لطف و حمايت همهٔ جانبهٔ نصرتالله معينيان، مديركل راديوِ ملی ايران، نمود. معينيان در سالهای ۱۳۲۹-۱۳۴۹ انقلابی در برنامههای راديو ايجاد و آنها را از جنبهٔ تبليغات صرف شركتها و رجال سياسی خارج كرد و تبديل به وسيلهای برای نشر و اشاعۀ فرهنگ و زبان و ادب پارسی نمود. برنامههای توليدی پيرنيا به سرعت در كانونهای شعر و ادب مظهر فرهيختگی و غنا شناخته شدند، زیرا در ساخت آنها از ذخيرهٔ ارزشمند ديوان بيش از ۵۶۰ شاعر كهن و معاصر زبان فارسی بهره گرفته شده بود. حتی تا به امروز نيز معيارهای فاخر ارائه شده در اين مجموعه برنامه همچنان سنگ محكی برای ارزش گذاری كارهای بعدی است و از آن با نام دايرةالمعارف موسيقی ايران ياد میشود. به راستی چنين است زیرا بسياری از معروفترين اشعار و ترانههای معاصر نيز مخصوص همين مجموعه برنامه تقرير و تاليف شد.
در طول يازدهسال رياست و نظارت پيرنيا بر توليد مجموعهٔ گلها اين مجموعه تهيه شد: گلهای جاويدان (157 برنامه)؛ گلهای رنگارنگ (481برنامه)؛ برگ سبز (312برنامه)؛ يك شاخه گل (465برنامه)؛ و گلهای صحرايی (62برنامه) تکنوازان (750 برنامه) موسیقی ایرانی( حدود 700 برنامه) گلچین هفته (116برنامه) نوای نی (45برنامه). هر يك از اين مجموعهها شامل آثار برگزيدهٔ شاعران كهن و معاصر زبان پارسی، و دكلمهٔ شعر در آنها با موسيقی و اجرای آهنگ و تفسیر جامع و كامل استادانِ فن همراه بود و دكلمه کنندگانِ بنام و وارد به فن دكلمهٔ اشعار در آن حضور داشتند. همچنين موسيقی كهن و بومی ایرانی نيز اين مجموعه را آراسته بود.
برنامهٔ گلها نقطهٔ عطفی در تاريخ فرهنگ و ادب پارسی به شمار میرود كه شعر و شاعران و موسيقی و موسيقیدانان را ارزشی والا بخشید. تا آن زمان به دليل حساسيتهای دينی- اجتماعی حاكم بر جامعه در مقابل شعر و آهنگ و موسيقی، اين هنر در خفا و پشت درهای بسته تمرين میشد. حتی هنگامی هم كه موسيقی در مناسبتهای خاص در ملا عام نواخته و اجرا ميشد، موسيقیدانان را هم شان و هم مرتبۀ مطربان میدانستند و كسی به ارزش و جايگاه هنری آنان واقف نبود.
تا پيش از اجرای راديويی گلها، خوانندگان زن از شأن و منزلت اجتماعی والايی برخوردار نبودند و به آنها به چشم هنرمند نگریسته نمیشد. به دليل كيفيت و كميت بالای اين مجموعه برنامه، ديدگاهِ طبقاتِ جامعه نسبت به موسيقی و موسيقیدانان و خوانندگان تغييری كلی يافت و برای نخستين بار پس از قرنها متصديان اين پيشه نابغه و پیشروِ هنر والا به شمار میآمدند و ديگر از تحقير آنان و هم مرتبه دانستن ايشان با مطربانِ خيابانی، كه شأن اجتماعی پايينی داشتند، خبری نبود.
برنامهٔ گلها چنان اشتياق و تغييری در زندگی جامعهٔ آن روز ايران ايجاد كرد كه بسياری برنامهٔ روزانهٔ خود را به گونهٔ تنظيم میكردند كه با برنامهٔ مورد نظر آنها در راديو همخوانی داشته باشد تا آهنگهای مورد علاقهٔ خود را از دست ندهند، بتوانند آنها را ضبط كرده، با دوستان و آشنايان گوش دهند و مبادله كنند. در ميان موسيقیدانان نيز برنامهٔ گلها باعث ظهور انقلابی نو-كلاسيك گشت كه در طی آن بسياری از شعرهای مشهور شاعرانِ عهد قاجار، همچون عارف قزوينی، شيدا و درويشخوان، بازبينی و توسط هنرمندانِ تازه دوباره اجرا شد. اين برنامهها همچنين منجر به كشف دوبارۀ ژانرهای اصيل موسيقی ایرانی شد. اين ژانرها به دقت مورد تحقيق و بررسی قرار گرفت و ضبط و پخش گردید. بنابراين، برنامهٔ گلها در حفظ و دميدن حياتی نو در كالبد موسيقی و شعر بومی و كلاسيك ایرانی نقشی اساسی داشت. اين سبك شعر و موسيقی از سوی بيگانگان داخلی و خارجی در معرض تهديدی جدی بود، زیرا آنان برای مدرنيزه كردن، و گاه نابودی كامل فرهنگ و سنتهای ایرانی و راه و رسم کهنِ عاشقی کمر بسته بودند.
به احتمال قوی يكی ازمهمترین پیامدهای برنامۀ گلها در جامعهٔ ايران که در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ درصد بیسوادی در آن به ۸۵ در صد میرسید، تلفيق شعر و موسيقی و عادت دادن مردم به شنيدن شعر و موسيقی خوب بود. اين برنامه با يادآوری و معرفی دوبارهٔ بيش از ۵۶۰ شعر فارسی (از قديم تا جديد) باعث شد مردم به گونهٔ گسترده به عمق و غنای ميراث ادبی خود پی ببرند. بر اثر پخش اين اشعار از راديو علاقه به ادبيات كلاسيك فارسی جانی تازه يافت و تقاضا برای انتشارِ ديوانهای شاعران كه سالها مهجور مانده بودند و ديگر چاپ نمیشدند، يا كيفيت چاپ و نشر آنها پايين بود ناگهان بالا رفت و كتاب فروشیها و مراكز توزيع و چاپ و نشر از ميزان اقبال عمومی برای خواندن اين كتابها در شگفت ماندند.
پس از بازنشستگی پيرنيا به سال ۱۳۴۶ تنی چند از موسيقیدانان و انديشهمندان و شاعران جايگزين وی شدند كه، به رغم نيت پاك و قصد خير، هرگز نتوانستند به معيارهای والای قبلی برسند. در سال ۱۳۵۱ هوشنگ ابتهاج (سايه) شاعر بنامِ معاصر، مسئوليت توليد برنامهها را عهده دار شد و با تغيير نام برنامهها همه را در غالب برنامهای واحد به نام گلهای تازه (۲۰۱ برنامه) ارائه نمود. ابتهاج درمسندِ مديريتِ برنامۀ گلها علاقه به اشعار دورهٔ قاجار (۱۱۷۳-۱۳۰۴) را نيز در سراسر دههٔ ۵۰ دوباره زنده كرد. به رغمِ محدوديتهايی كه پس از انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۷ در بارۀ موسيقی ایرانی اعمال شد، تا حدودی بر اثر نگرش ابتهاج به اين برنامه، حركتی برای حفظ و غنای رسوم موسيقی محلی كلاسيك ایران آغاز گشت كه همچنان تا به امروز پويا و زنده است.
* * *
پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود