دلم تنگه:


اواز: اکبر گلپایگانی


اهنگ: فضل الله توکل



تصور هاي باطل نقش زد آينده ما را

به تصويري مجازي خط كشيد آئينه ما را

رفاقت ها، محبت ها، چرا زيبا سرابي بود

گذشت لحظه هاي عشق ما آشفته خوابي بود

 

غرورم را لباست ميكنم

باز التماست ميكنم

تا وقت ديدار ...

دو چشمم فرش پايت ميكنم

جانم فدايت ميكنم

من را ميازار

من را ميازار

 

براي خنده هايت بر من و بر اشك خونينم دلم تنگه

براي سر نهادن هاي تو بر دوش و بالينم دلم تنگه

براي با تو بودن ها دلم تنگــــــــــه

نفس با تو كشيدن ها دلم تنگه

 

تصور هاي باطل نقش زد آينده ما را

به تصويري مجازي خط كشيد آئينه ما را

رفاقت ها، محبت ها، چرا زيبا سرابي بود

گذشت لحظه هاي عشق ما آشفته خوابي بود

 

غرورم را لباست ميكنم

باز التماست ميكنم

تا وقت ديدار

دو چشمم فرش پايت ميكنم

جانم فدايت ميكنم

من را ميازار

من را ميازار

 

شكستن هاي قلب پر غرورم

تحمل كردن كوه صبوريم

شمردن هاي تكرار شب و روز

غم شب، تلخي و تنهايي روز

 

براي آن دو چشم كهربايي

كه آتش زد مرا با بي وفايي

براي بوسه هنگام ديدار

وداع تلخمان با چشم نم دار

 

شكسته قلب من بشكستي و از من نپرسيدي

دم سوزنده آهم ديدي و هرگز نترسيدي ..

هنوزم آسمانم را فقط تنها تو خورشيدي ...

كشانيدي به ويراني مرا از هم تو پاشيدي

 

غرورم را لباست ميكنم

باز التماست ميكنم

تا وقت ديدار ..

دو چشمم فرش پايت ميكنم

جانم فدايت ميكنم

من را ميازار

من را ميازار