خصوصی/با اوای نادر گلچین /ساز حبیب الله بدیعی/فرهنگ شریف/جهانگیر ملک/اهنگ در شور/ غزل اواز از فروغی بسطامی/هاتف اصفهانی/زمان برنامه 30دقیقه16ثانیه

فروغی بسطا می

مقیم کوی تو تشویش صبح وشام ندارد

که در بهشت نه سالی معین است نه ماهی

چو در حضور تو ایمان کفر راه ندارد

چه مسجدی چه کنشتی چه طاعتی چه گناهی

مده به دست سپاه فراق ملک دلم را

به شکر ان که در اقلیم حسن بر همه شاهی

تسلی دل خود میدهم به ملک  محبت

گهی به دانه ی اشکی گهی به شعله اهی


هاتف اصفهانی

چه شود به چهره ی زرد من نظری زبهر خدا کنی

که اگر کنی همه درد من به یکی اشاره دوا کنی

تو شهی وکشور جان ترا تو مهی وجام جهان ترا

ز ره کرم چه زیان ترا  که نظر به حال گدا کنی

تو کمان کشیده ودر کمین که زنی تیرم ومن غمین

همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی