موسیقی ایرانی
بهار زیبا میشه،لاله و گل وا میشه
وقتی که خنده روی لب تو پیدا میشه
چشمای من ز دیدنت غرق تماشا میشه
پنجره ای ز باغ گل رو به دلم وامیشه
خونه ی غمها میشه،دلم که تنها میشه
تا تو ز ره میرسی،چه شور و غوغا میشه
چشمای من ز دیدنت محو تماشا میشه
پنجره ای ز باغ گل رو به دلم وامیشه
به محبتی بده فریبم...فریبم...فریبم
که تو شهر عاشقی غریبم...غریبم...غریبم
منم و دلی ز غم پریشون...پریشون...پریشون
بیا که یه روز میشی پشیمون...پشیمون...پشیمون
چشمای من ز دیدنت محو تماشا میشه
پنجره ای ز باغ گل رو به دلم وامیشه
دلم تو سینه ز غمت نغمه بپا میکنه
نی شکسته هوس ساز و نوا میکنه
نوای بلبل چمن و غرق صفا میکنه
صدای پایت دلم و نغمه سرا میکنه
چشمای من ز دیدنت محو تماشا میشه
پنجره ای ز باغ گل رو به دلم وامیشه
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخـت
کـه یـک دم از تـو نظر بـر نمیتـوان انداخـت
بــلـای غـمــزه نــامـهربــان خــون خــــــوارت
چـه خـون کـه در دل یاران مهـربـان انداخـت
ز عقــل و عــافیــت آن روز بــر کــران مانـدم
کــه روزگــار حــدیث تــــو در میــان انــداخت
نه باغ ماند و نه بستان کــه سرو قامت تــو
بــرست و ولــولـه در بـاغ و بوستان انداخـت
تـــو دوستـی کــن و از دیـده مفکنـم زنهـــار
کـــه دشمنــم ز بـرای تــو در زبـان انـداخـت
بــه چشمهای تـو کـان چشم کز تو برگیرند
دریـــغ بــاشـد بــــر مـــاه آسمـان انـــداخـت
همیــن حکایــت روزی بــه دوستــان بــرسد
که سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت
پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود