دریافت برنامه

 

یار بی برده کمر بست به رسوایی ما

ما تماشایی او خلق تماشایی ما

قامت افروخته می رفت وبه شوخی می گفت

که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما

حالیا مست وخرابیم زکیفیت عشق

بس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما