دریافت برنامه

 

 

 در کفت دارم دلی , خوارش بکن زارش بکن,
تا توانی روزو شب, پیوسته آزارش بکن,


در شکنج تره گیسو, به زنجیرش ببند, 
در هوای نرگس جادو, گرفتارش بکن,


گر نمی باشد سزای بندگی, بهر فروش ,
در کف برده فروشان, سوی با زارش بکن,


وعده وصلش بده, اما بکن با او خیا ل,
هرچه می دانی دروغ و,عشوه در کارش بکن,


بنده بخشید نت, گر نا پسند آید ترا, 
یا بزن یا بند کن, یا بر سر دارش بکن,


چون ستمکش بندگان, نزد ستمگر خواجگان,

خسته و بشکسته و, بی قدر و مقدارش بکن.

 

 

 

 

 

 

نه قرار داده بودی که شبی به خلوت آیی
بگذشت روزگاری و نیامدی کجایی


تو وصال وعده کردی و دلی که بود مارا
به امید در تو بستیم ودری نمی گشایی


وگرت ندیده بودم به سپس شنیده بودم 
که دل من از تو می داد نشان آشنایی