دریافت برنامه

 

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل زتنهایی به جان امد خدا را مرهمی

چشم اسایش که دارد از سبهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

اهل کام وناز را در کوی رندی راه نیست

ره روی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی

 

رفیق مهربان ویار همدم

همه کس دوست می دارند ومن هم

حدیث عشق اگر گویی گناهست

گناه اول زحوا بود وادم

 

سخن ها دارم از دست تو در دل

ولیکن در حضورت بی زبانم