بزم شاعران
نگهش سوی دگر بود ونگاهش کردم
دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم
تا برم ره به دل ان گل خندان چو نسیم
گاه وبیگاه گذر بر سر راهش کردم
دور از ان زلف بریشان دلم ارام نیافت
گرچه زندانی شبهای سیاهش کردم
+ نوشته شده در شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۱:۱ ق.ظ توسط محسن
|
پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود