جاودانه ها
به اهتمام واجرای دکتر گلشن ابراهیمی استاد دانشگاه ومحقق وکارشناس
موسیقی
بخش نخست
اواز ابوعطا: غلامحسین بنان
اهنگ: علینقی وزیری
کلام: شیخ اجل سعدی
آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم
بخش دوم
اواز: محمودی خوانساری
غزل اواز: رهی معیری
همنواز: لطف الله مجد
چون زلف توام جانا، در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم، در بی سروسامانی
.
من خاکم و من گردم، من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری، تو عشقی و تو جانی
.
خواهم که تو را دربر، بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را، بنشینی و بنشانی
.
ای شاهد افلاکی، در مستی و در پاکی
من چشم تورا مانم، تو اشک مرا مانی
.
در سینه ی سوزانم، مستوری و مهجوری
در دیده ی بیدارم، پیدایی و پنهانی
.
من زمزمه ی عودم، تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم، تو سلسله جنبانی
.
از آتش سودایت، دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی، دردی که نمی دانی
.
دل با من و جان بی تو، نسپاری و بسپاری
کام از تو و تاب از من، نستانم و بستانی
.
ای چشم رهی سویت، کو چشم رهی جویت؟
روی از من سرگردان، شاید که نگردانی
پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود