امیری فیروز کوهی
با سپاس فراوان از دوست بزرگوار جناب بهرامی عزیز
امیری فیروز کوهیسید کریم امیری فیروزکوهی متخلص به"امیر"شاعروادیب معاصر در سال ۱۲۸۸ه.ش در روستای"فرخ آباد"فیروزکوه به دنیا آمد.در سن ۷سالگی پدرش را از دست داد و به همراه خانواده به تهران رفت و منطق،ادب،فلسفه،شعر،موسیقی و...را آموخت. تحصیلات متوسطه را در"کالج آمریکایی"گذراند و در خارج از مدرسه به تعلیم"ادبیات عربی"همت گماشت.در اشعار استاد امیری به وضوح می توان گلایه از روزگار ،غم،درد و پیری را مشاهده نمود که البته اشعار او بیشتر در دوران پیری سروده شده اند اما اشعار دوران جوانی او نیز سرشار از غم و اندوه است.استاد امیری فیروزکوهی در انجمن های ادبی ایران شناخته شده بود و با بسیاری از شاعران مراوده داشت،مخصوصآ پس از مرگ" رهی معیری"،استاد امیری ترکیب بند طولانی ای را در سوگ "رهی معیری" سرود که سرشار از احساس و زیبایی است که به حق می توان آن را از زیباترین ترکیب بند ها به حساب آورد.استاد امیری فیروزکوهی از پیروان سرسخت سبک و مکتب صائب بود به طوری که بر دیوان صائب مقدمه ای بسیار طولانی نوشت و از به کار بردن صفت" هندی"برای این سبک پرهیز می نمود و سبک صائب را سبک"اصفهانی"می نامید.استاد امیری فیروزکوهی سرانجام در سال ۱۳۶۳ه.ش در تهران درگذشت. متاسفانه استاد امیری فیروزکوهی از جمله شاعرانی هستند که در دوره ی کنونی به اشعار زیبای ایشان چندان توجه نمی شود و تا حدودی در بین مردم گمنام باقی مانده است.روحش شاد
ایام جوانیزندگی با یاد ایام جوانی می کنم با خیال زندگانی،زندگانی می کنمگرچه از روز ازل با مرگ پیمان بسته ام باز هم از سست عهدی سخت جانی می کنمپیش از این از ذوق هستی بود برجا ماندنم وین زمان از بیم مردن زندگانی می کنمبر لب من خنده از عهد جوانی مانده است من به یاد شادمانی،شادمانی می کنمنفس من در ناتوانی هم خطاست گر توانم،کارها با ناتوانی می کنممن که هرگز ناگهان،آهنگ رفتارم نبود از جهان آهنگ رفتن ناگهانی می کنمخنده ی مهری ندیدم از کسی بر روی خویش من که با نامهربان هم مهربانی می کنمدل ز غم چون اختران آسمان لرزد مرا هر زمان یاد از قضای آسمانی می کنمبهر مشتی استخوان کآخر سزاوار سگی است روز و شب چون سگ به زحمت پاسبانی می کنمسیر هر برگ از کتاب سرنوشت خویش را در تماشاگه اوراق خزانی می کنمگر چه رنج عمر و عیش این جهانم می کشد آرزوی عمر و عیش آن جهانی می کنمروز پیری هم گناهی دیگر از یاد گناه در نهانگاه خیال خود،نهانی می کنمآرزوها تا به عمر جاودان پاینده اند گر کنم کاری،به عمر جاودانی می کنممن که بودم از سبکروحی عنان دار نسیم این زمان بر خاطر خود هم گرانی می کنم زندگی با محنت بی عشقی و پیری"امیر" من به حکم عادت از عهد جوانی می کنم
امیری فیروز کوهی
ایام جوانی
+ نوشته شده در دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۰ ق.ظ توسط محسن
|