برگ سبز
به یاد عماالدین حسن برقعی ( عماد خراسانی )
اواز: عماد خراسانی
کلام: عماد خراسانی/شمس مغربی
کلام متن: مولانا/ عماد خراسانی/شمس مغربی
اهنگ: شور
همنوازان: علی تجویدی/رضا ورزنده
گوینده: روشنک/مشکین
مطلع اواز:
ما عاشقیم وخوشتر از این کار کارنیست
یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست
دانی بهشت چیست که داریم انتظار
جز ماهتاب وباده واغوش یار نیست
فصل بهار فصل جنون است واین سه ماه
هرکس که مست نیست یقین هوشیار نیست
دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود
اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست
امید شیخ بسته به تسبیح وخرقه است
گویا گویا به عفو ولطف تو امیدوار نیست
برما گذشت نیک وبد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
بگذر زصید واین دوسه مه با عماد باش
صیاد من بهار که فصل شکار نیست
اواز ضربی:
زهی عشق وزهی عشق که ماراست خدایا
چه نغزست وچه خوبست وچه زیباست خدایا خدایا خدایا
فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم
ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا خدایا خدایا
چه نقشست وچه نقشست در این صفحه دل
غریبست غریبست زبالاست خدایا خدایا خدایا
به هر مغز ودماغی که درافتاد خیالش
چه مغزست وچه نغزست وچه رعناست خدایا خدایا خدایا
نه دامست ونه زنجیر همه بسته چراییم
چه بندست وچه زنجیر که برپاست خدایا خدایا خدایا
بیائید ببینید که شمس الحق تبریز
به هرکار تواناست تواناست خدایا خدایا خدایا